Escape love Continue Part. 14
خنده ها تهیونگ تمام شد و به یونگی نگاه کرد که با لبخند و اشکی کنار چشمش ریخته بود نگاه کرد
-ه هیونگ چیزی شده؟
یونگی : نه
سرشو به معنی اوکی تکون داد و مشغول خوردن لغمه ای که براش درست کرده بودم شد
( دو ساعت بعد)
تهیونگ خیلی رفتارش بهتر شده
اوایل خیلی عصبی بود و زیاد با کسی حرف نمیزد که بعد چند ماه تاثییر زیاد داشت و الان راحت می تونه با افراد درو برش حرف بزنه
ولی بجز قریبه ها خب یکی از دلیل هاشم دلیل بیماری عصبی شه که نمی تونه کسی دستش رو بگیره و.... ولی باید بگذره تا همه چی درست بشه
(از دید تهیونگ)
بیشتر مدت رو با هوسوک هیونگ حرف میزدم هه مین و یونگی ساکت بودن
چرخیدم سمت یونگی
-یونگی هیونگ
یونگی سرشو بالا گرفتو بهم نگاه کرد
- ب ببخشید ( با صدایی تقریبا یواش)
هوسوک و هه مین با تعجب به منو یونگی نگاه می کردن
- ببخشید بابت اون دفعه که.....
یونگی: اشکالی نداره تهیونگا اون موقع عصبی بودی تقصیر تو نیست
و یه لبخند ارومی زد و به لبخندش بهم فهموند که هیچی توی دلش نیست
یونگی: خوشحالم خوب شدی
هوسوک: خیلی دارین رمانتیک بازی در میارین بسه دیگه چندشم شد
+😂😂😂اذیتشون نکن هوسوک
هوسوک: راس میگم یونگی این جور موقع ها حتی نگاهم نمی کنه
- بگو حسودیم میشه
هوسوک: نمیشه
- میشه
هوسوک جوابی ندارم و خودشو به اون در زد که هیچی نشنیده
همه بهش کنید که با باز شدن در همه نگاه ها سمت در بگشت
اون فرد کسی نبود جز........
بنمایند در خماری😂😂
نظر یادتون نره 😘
به احتمال زیاد امشب دوتا پارت نزارم چون الان به شدت خوابم میاد ولی فردا که پاشدم از خواب میزارم براتون 💜
-ه هیونگ چیزی شده؟
یونگی : نه
سرشو به معنی اوکی تکون داد و مشغول خوردن لغمه ای که براش درست کرده بودم شد
( دو ساعت بعد)
تهیونگ خیلی رفتارش بهتر شده
اوایل خیلی عصبی بود و زیاد با کسی حرف نمیزد که بعد چند ماه تاثییر زیاد داشت و الان راحت می تونه با افراد درو برش حرف بزنه
ولی بجز قریبه ها خب یکی از دلیل هاشم دلیل بیماری عصبی شه که نمی تونه کسی دستش رو بگیره و.... ولی باید بگذره تا همه چی درست بشه
(از دید تهیونگ)
بیشتر مدت رو با هوسوک هیونگ حرف میزدم هه مین و یونگی ساکت بودن
چرخیدم سمت یونگی
-یونگی هیونگ
یونگی سرشو بالا گرفتو بهم نگاه کرد
- ب ببخشید ( با صدایی تقریبا یواش)
هوسوک و هه مین با تعجب به منو یونگی نگاه می کردن
- ببخشید بابت اون دفعه که.....
یونگی: اشکالی نداره تهیونگا اون موقع عصبی بودی تقصیر تو نیست
و یه لبخند ارومی زد و به لبخندش بهم فهموند که هیچی توی دلش نیست
یونگی: خوشحالم خوب شدی
هوسوک: خیلی دارین رمانتیک بازی در میارین بسه دیگه چندشم شد
+😂😂😂اذیتشون نکن هوسوک
هوسوک: راس میگم یونگی این جور موقع ها حتی نگاهم نمی کنه
- بگو حسودیم میشه
هوسوک: نمیشه
- میشه
هوسوک جوابی ندارم و خودشو به اون در زد که هیچی نشنیده
همه بهش کنید که با باز شدن در همه نگاه ها سمت در بگشت
اون فرد کسی نبود جز........
بنمایند در خماری😂😂
نظر یادتون نره 😘
به احتمال زیاد امشب دوتا پارت نزارم چون الان به شدت خوابم میاد ولی فردا که پاشدم از خواب میزارم براتون 💜
۲۳.۸k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.