p15ایدل شکسته
(ا/ت)
میخواستم تکلیفمو مشخص کنم ...رفتارش منو اذیت میکرد ....نه ب اون اول ک براش حکم پادری رو داشتم ن ب الان ک اینجوری میکنه..... چاپستیکمو پایین اوردم
+چرا اینطوری میکنی
بهم نگاه کرد
-چجوری؟
+چرا باهام خوبی ؟
بعد از یک دیقه مکث
-چون تو هم مثل منی
منتظر بهش نگاه کردم ....هیچی نمیفهمیدم
-نمیدونم چجوری بگم پس اینجوری بهم نگاه نکن .... غذاتو بخور ...نفس عمیقی کشیدم و دوباه چاپستیکمو بالا اوردم
_خوشت نمیاد ؟
+چی ؟
-از اینکه اینجوری رفتار میکنم خوشت نمباد ؟
+منظورم این نیست ....منظورم اینه که...چجوری بگم ....رفتارت فرق کرده
-میخوای سرد باشم؟
+نه....یعنی...اره ...یعنی منظورم اینه که...اهههههههه نمیدونم
یهویی یونگی زد زیر خنده ...هر چی بیشتر میخندید صدای خندش بلند تر میشد ...منم متعجب نگاش میکردم ...
+میشه بپرسم ب چی میخندی ؟
-همونطور ک میخندید توضیح داد
- اخه چیزی ک تو اینترنت راجبت خوندم...خنده..... ه همشون خیلی خشک نشونت میدادن ولی وقتی دست پاچه میشی خیلی قیافت خیلی بامزه میشه
+خب ب هر چیزی ک تو اینترنت شنیدی نمیشه اعتماد کرد ...ولی تو این مورد باید بگم اونا راست میگن ؟
-چی ؟اینکه خشکی؟
+اره ....هر چیزی ک راجبم میگن درسته
-ب نظر من نیستی
+اینجور فکر میکنی ؟
-اره ب نظر من خشک نیستی
+خب....ممنون....تو اولین کسی هستی ک این حرفو بهم زده :)
-مگه بقیه بهت چی میگفتن ؟
+خشک...سرد بی احساس ...دیوونه....روان پریش.... و دیگه اگه بخوای میتونم تا صبح ادامه بدم
- و اونوقت تو ب حرفاشون اهمیت میدادی؟
+نه واقعا هیچوقت برام مهم نبود بقیه چی فکر میکنن ولی خب حرف ادمایی ک برام مهمن خیلی روم تاثیر داشت
-مثلا دوستات ؟
+نه اونا تنها کسایی بودن ک داشتم ...منظورم خانواده مه من 16 ساله ندیدمشون ...دوتا خواهر بزرگتر داشتم که خیلیی دلم براشون تنگ شده ولی هر موقع بهم زنگ میزنن نمیتونم جواب بدم .... حتی پدر و مادرم با اینگه اینقد سخت گیر بودن ولی ذلم میخواد حتی شده یبار دیگه قبل از مرگم ببینمشون
گایز ببخشید دیروز نتونستم ان شم در عوض امروز جبران میکنم
میخواستم تکلیفمو مشخص کنم ...رفتارش منو اذیت میکرد ....نه ب اون اول ک براش حکم پادری رو داشتم ن ب الان ک اینجوری میکنه..... چاپستیکمو پایین اوردم
+چرا اینطوری میکنی
بهم نگاه کرد
-چجوری؟
+چرا باهام خوبی ؟
بعد از یک دیقه مکث
-چون تو هم مثل منی
منتظر بهش نگاه کردم ....هیچی نمیفهمیدم
-نمیدونم چجوری بگم پس اینجوری بهم نگاه نکن .... غذاتو بخور ...نفس عمیقی کشیدم و دوباه چاپستیکمو بالا اوردم
_خوشت نمیاد ؟
+چی ؟
-از اینکه اینجوری رفتار میکنم خوشت نمباد ؟
+منظورم این نیست ....منظورم اینه که...چجوری بگم ....رفتارت فرق کرده
-میخوای سرد باشم؟
+نه....یعنی...اره ...یعنی منظورم اینه که...اهههههههه نمیدونم
یهویی یونگی زد زیر خنده ...هر چی بیشتر میخندید صدای خندش بلند تر میشد ...منم متعجب نگاش میکردم ...
+میشه بپرسم ب چی میخندی ؟
-همونطور ک میخندید توضیح داد
- اخه چیزی ک تو اینترنت راجبت خوندم...خنده..... ه همشون خیلی خشک نشونت میدادن ولی وقتی دست پاچه میشی خیلی قیافت خیلی بامزه میشه
+خب ب هر چیزی ک تو اینترنت شنیدی نمیشه اعتماد کرد ...ولی تو این مورد باید بگم اونا راست میگن ؟
-چی ؟اینکه خشکی؟
+اره ....هر چیزی ک راجبم میگن درسته
-ب نظر من نیستی
+اینجور فکر میکنی ؟
-اره ب نظر من خشک نیستی
+خب....ممنون....تو اولین کسی هستی ک این حرفو بهم زده :)
-مگه بقیه بهت چی میگفتن ؟
+خشک...سرد بی احساس ...دیوونه....روان پریش.... و دیگه اگه بخوای میتونم تا صبح ادامه بدم
- و اونوقت تو ب حرفاشون اهمیت میدادی؟
+نه واقعا هیچوقت برام مهم نبود بقیه چی فکر میکنن ولی خب حرف ادمایی ک برام مهمن خیلی روم تاثیر داشت
-مثلا دوستات ؟
+نه اونا تنها کسایی بودن ک داشتم ...منظورم خانواده مه من 16 ساله ندیدمشون ...دوتا خواهر بزرگتر داشتم که خیلیی دلم براشون تنگ شده ولی هر موقع بهم زنگ میزنن نمیتونم جواب بدم .... حتی پدر و مادرم با اینگه اینقد سخت گیر بودن ولی ذلم میخواد حتی شده یبار دیگه قبل از مرگم ببینمشون
گایز ببخشید دیروز نتونستم ان شم در عوض امروز جبران میکنم
۱۵.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.