P14

P14
و از اتاق اومدم بیرون تا لباس عوض کنه و رفتم پایین پیشه بقیه
جیمین. چرا انقد طولش دادی؟*شیطون*
یونگی. جو نده لباسام براش بزرگ بودن طول کشی. تا لباس اندازه براش پیدا کنم فک کنم الانم لباسایی که بهش دادم براش بزرگن
ته. اره جون عمت
کوک. هیونگ تو مگه عمه داری؟
یونگی. خودمم نمیدونم از دوست پسرت بپرس
نامجون. بانی سر به هوا داره مسخره میکنه*موهای کوک رو بهم ریخت*
کوک. اها
ته. چرا امروز گیج میزنی چیزی شده؟
کوک. نه، چی بشه فقطحوصلم سر رفته، نونا پس کی میریم پاساژ؟
سولهی. شب پاساژ رو میخرم که هیچکس نباشه بعد میریم
کوک. نمیشه الان بخریش؟
جین. نه این موقع روز تا ساعت 9 کسی پاساژ رو نمی فروشه
کوک. خیلی خب
ویو هوپی
بعد از اینکه اون رفت میخواستم لباش عوض کنم که ی در دیدم تو اتاق بازش کردم و حموم رو دیدم الان دو روزه نرفتم حموم پس رفتم توی حموم و ی دوش 8 مینی کردم و حوله پیچیدم دورم اومدم بیرون لباسا رو پوشیدم و لباسای خودم رو برداشتم و از اتاق رفتم بیرون و...