پارت12
دستشو کشید رویه بدنم<br>
با تعجب نگاهش میکردم<br>
_کجات درد میکنه؟ <br>
+م.. مهم نیستش<br>
_میگی یا؟ <br>
+همه جام درد میکنه! <br>
کوک شروع کرد به مالیدن بدنم <br>
باورم نمیشد چشام داشتن از حدقه در میومدن<br>
وقتی اون دستایه خوش فرمش رو رویه بدنم میکشید یه حسی یه حس خیلی خوب و بدی بهم دست میداد<br>
دستاش تحریک کننده بودن<br>
بدنمو میمالید<br>
اروم سرشو فرو برد تویه گردنم<br>
اروم نفس عمیق کشید<br>
_چقدر خوش بو شدی<br>
هیچی نمیگفتمو چشام با هرکارش بیشتر باز میشد<br>
اروم بوسید گردنمو<br>
بعد سرشو برداشتو سره منو گذاشت رویه سینش<br>
کمرم رو میمالید<br>
روم پتو انداخت<br>
سرمو نوازش کرد<br>
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی حس خوبی. بود (ساعت3:55 دقیقست من دارم فیک مینویسم خدایااااا شنبه!) <br>
کوک بعد از مالیدن بدنم<br>
دستشو گذاشت رویه کمرم بمونه<br>
_خوابیدی؟ <br>
سرمو از رویه سینش با خجالت برداشتم<br>
+ممنونم بدنم کاملا خوب شد! مرسی ممنونمم! <br>
هیچی نگفتو نگاهم کرد<br>
اروم دراز کشیدو خوابید<br>
*فردا*<br>
از خجالت تو صورت کوک نمیتونستم نگاه کنم بخاطر دیشب<br>
داشتم میرفتم سمت رستوران<br>
_از این به بعد فقد اینجا کار میکنی فهمیدی!؟ <br>
+اخه من هنوز پولی ندارم بهتون بدم! <br>
_رو حرفه من حرف نزن<br>
+چ.. چشم<br>
ادامه دارد.. <br>
<br>
با تعجب نگاهش میکردم<br>
_کجات درد میکنه؟ <br>
+م.. مهم نیستش<br>
_میگی یا؟ <br>
+همه جام درد میکنه! <br>
کوک شروع کرد به مالیدن بدنم <br>
باورم نمیشد چشام داشتن از حدقه در میومدن<br>
وقتی اون دستایه خوش فرمش رو رویه بدنم میکشید یه حسی یه حس خیلی خوب و بدی بهم دست میداد<br>
دستاش تحریک کننده بودن<br>
بدنمو میمالید<br>
اروم سرشو فرو برد تویه گردنم<br>
اروم نفس عمیق کشید<br>
_چقدر خوش بو شدی<br>
هیچی نمیگفتمو چشام با هرکارش بیشتر باز میشد<br>
اروم بوسید گردنمو<br>
بعد سرشو برداشتو سره منو گذاشت رویه سینش<br>
کمرم رو میمالید<br>
روم پتو انداخت<br>
سرمو نوازش کرد<br>
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی حس خوبی. بود (ساعت3:55 دقیقست من دارم فیک مینویسم خدایااااا شنبه!) <br>
کوک بعد از مالیدن بدنم<br>
دستشو گذاشت رویه کمرم بمونه<br>
_خوابیدی؟ <br>
سرمو از رویه سینش با خجالت برداشتم<br>
+ممنونم بدنم کاملا خوب شد! مرسی ممنونمم! <br>
هیچی نگفتو نگاهم کرد<br>
اروم دراز کشیدو خوابید<br>
*فردا*<br>
از خجالت تو صورت کوک نمیتونستم نگاه کنم بخاطر دیشب<br>
داشتم میرفتم سمت رستوران<br>
_از این به بعد فقد اینجا کار میکنی فهمیدی!؟ <br>
+اخه من هنوز پولی ندارم بهتون بدم! <br>
_رو حرفه من حرف نزن<br>
+چ.. چشم<br>
ادامه دارد.. <br>
<br>
۴.۸k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.