فن فیک:«جنون⁷» Tokyo Revengers
ــــــــــــــــــᵥₑgₑₜₐbₗₑ ₛₑₗₗₑᵣ gᵢᵣₗـــــــــــــــــــــ
مسخره اس!
ولی خب..میشه باهاش ران و اسکل کرد. لبخند مسخره ای زدم و مثل میگ میگ رفتم تو اتاق ولباس فرممو با پیرهن و شلوار عوض کردم . نینای نای نینای نای نای درو باز کردم و با لی لی سمت اسانسور رفتم و دکمه ی اسانسور رو زدم. بعد از چند دقیقه در اسانسور باز شد و همسایه کناریمون ،همونی که اسمش یادم نیست و هر شب با یکیه اومد بیرون. پسره نیشخند زد:«سلام ا/ت چان ! هانا سان امشب شیفته ان؟!» پد صگ منحرف! لبخند الکی ای زدم:«اره. مامانم شیفته ولی امشب ریندو هم قراره بیاد خونه. میدونین دیگه .من و اون باهم از بچگی دوستیم .»دوروغ گفتم!ریندو الان جز گمشده های جنگ جهانی اوله! پسره لبخند زد:«که اینطور....بعدا میبینمت ا/ت چان!»تعظیم کوتاهی کرد که منم همین کارو کردم:«شب خوبی رو بگذرونین» وارد اسانسور شدم و دکمه ی همکف رو زدم . سرمو به دیوار تکیه دادم . از وقتی که اومدیم اینجا بهم چشم داره ...البته فقط من نیستم .به یونا هم چشم داره. ....
ــــــــــــــــــــ
سیمکارت اصلیمو برداشتم و جاشو با سیمکارتی که الان خریده بودم عوض کردم رو به صندلی پارک تکیه دادم . شماره ی ران رو که روی کف دستم نوشته بودم رو توی گوشیم تایپ کردم و سیوش کردم:«بیمار جنسی~»
رفتم تو صفحه چتش:«جهت رفع مشکلات جنسی پیام بدهید!دکتر ریتسو ایکدا!»
ران قطعا جوابمو میده!اون از هموین چیزی نمیگذره...کی میدونه شاید شماره امو به بقیه اعضای تنجیکو هم داد! نیشخند زدم...چقدر خوب میشه اگه همچین اتفاقی بیوفته!! نگاهم به کفشام افتاد ...عه ...وسر خاله ی ران و ریندو..اقا سوسوکه!یه دستمال از تو جیب شلوارم برداشتم و سوسوکه رو باهاش برداشتم و روی صندلی گذاشتم. ا/ت:«ببین چجوری پسر خاله اتو اسکل میکنم!» صدای اس ام اس گوشیم اومد. به گوشیم نگاه کردم :«که اینطور...میتونم برم سر اصل مطلب؟» البته که میتونی عزیزم !ریتسو:«البته !»
ــــــــــــــــــᵥₑgₑₜₐbₗₑ ₛₑₗₗₑᵣ gᵢᵣₗـــــــــــــــــــــ
اثری از #دختر_سبزی_فروش
منتظر پارت های بعدی باشید 🌚✨
حمایت یادتون نرههه
#ران
#ریندو
#توکیو_ریونجرز
#جنون
مسخره اس!
ولی خب..میشه باهاش ران و اسکل کرد. لبخند مسخره ای زدم و مثل میگ میگ رفتم تو اتاق ولباس فرممو با پیرهن و شلوار عوض کردم . نینای نای نینای نای نای درو باز کردم و با لی لی سمت اسانسور رفتم و دکمه ی اسانسور رو زدم. بعد از چند دقیقه در اسانسور باز شد و همسایه کناریمون ،همونی که اسمش یادم نیست و هر شب با یکیه اومد بیرون. پسره نیشخند زد:«سلام ا/ت چان ! هانا سان امشب شیفته ان؟!» پد صگ منحرف! لبخند الکی ای زدم:«اره. مامانم شیفته ولی امشب ریندو هم قراره بیاد خونه. میدونین دیگه .من و اون باهم از بچگی دوستیم .»دوروغ گفتم!ریندو الان جز گمشده های جنگ جهانی اوله! پسره لبخند زد:«که اینطور....بعدا میبینمت ا/ت چان!»تعظیم کوتاهی کرد که منم همین کارو کردم:«شب خوبی رو بگذرونین» وارد اسانسور شدم و دکمه ی همکف رو زدم . سرمو به دیوار تکیه دادم . از وقتی که اومدیم اینجا بهم چشم داره ...البته فقط من نیستم .به یونا هم چشم داره. ....
ــــــــــــــــــــ
سیمکارت اصلیمو برداشتم و جاشو با سیمکارتی که الان خریده بودم عوض کردم رو به صندلی پارک تکیه دادم . شماره ی ران رو که روی کف دستم نوشته بودم رو توی گوشیم تایپ کردم و سیوش کردم:«بیمار جنسی~»
رفتم تو صفحه چتش:«جهت رفع مشکلات جنسی پیام بدهید!دکتر ریتسو ایکدا!»
ران قطعا جوابمو میده!اون از هموین چیزی نمیگذره...کی میدونه شاید شماره امو به بقیه اعضای تنجیکو هم داد! نیشخند زدم...چقدر خوب میشه اگه همچین اتفاقی بیوفته!! نگاهم به کفشام افتاد ...عه ...وسر خاله ی ران و ریندو..اقا سوسوکه!یه دستمال از تو جیب شلوارم برداشتم و سوسوکه رو باهاش برداشتم و روی صندلی گذاشتم. ا/ت:«ببین چجوری پسر خاله اتو اسکل میکنم!» صدای اس ام اس گوشیم اومد. به گوشیم نگاه کردم :«که اینطور...میتونم برم سر اصل مطلب؟» البته که میتونی عزیزم !ریتسو:«البته !»
ــــــــــــــــــᵥₑgₑₜₐbₗₑ ₛₑₗₗₑᵣ gᵢᵣₗـــــــــــــــــــــ
اثری از #دختر_سبزی_فروش
منتظر پارت های بعدی باشید 🌚✨
حمایت یادتون نرههه
#ران
#ریندو
#توکیو_ریونجرز
#جنون
۴.۷k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.