خوناشام منp1

خوناشام من p1



ببخشید یکم دیر شد به خاطر اینترنت بود😐🙏


ویو ا/ت


همیشه روزا مثل همه


خب سلام اسم من ا/ت پدر مادرمو از دست دادمو تنها زندگی میکنم

خوب یه جورایی چجوری بگم من به شیطان این جور چیز میزا اعتقاد دارم
و خوب با هاشون در ارتباطم خیلی دوست داشتم که با خوناشاما هم در ارتباط باشم

خب دیگه بریم برای داستان


(زنگ ساعت)


ا/ت :ای خدا نهههههه باز صب شد یه روز مزخرف دیگه


بلند شدم رفتم دست شویی کارای لازمو کردم


صبحونمم خوردم اماده شدم برای رفتن به مدرسه

( استایل و کیف وقیافه ی ا/ت اسلاید بعد)



یونا(دوست صمیمی ا/ت) :ا/ت بدو بریم دیر شد


ا/ت:وای چند بار بگم خودتو اذیت نکن خودم میام بچه نیستم که اندازه خودتم


یونا:زر زر نکن بدو


تا دم کلاس دوییدیم



یونا:اوف خدارو شکر زود رسیدیم

ا/ت:اوهوم نظرت چیه

یو هاااا😂 تو خماری بمونید تا فردا اره از فضولی بمیرید😂👌