پشت پرده آهنگهای بی تی اس (۲)
هرمان هسه (Hermann Hesse)،
نویسنده و نقاش معروف آلمانی-سوئیسی (۱۸۷۷ تا ۱۹۶۲) و برنده جایزه نوبل ادبیات در ۱۹۴۶، از ماسونهای معروف و عضو فرقههای رازآمیز ذینفوذ و قدرتمندی چون «صلیب گلگون» بود.
هسه که پدر و مادرش از مبلّغان پروتستان متعصب و بهشدّت سختگیر بودند، بعد از دچار شدن به انواع [اختلالات روحی و روانی] (که عمدتاً محصول تضاد با پدر و مادر و محیط خانوادگی بود)، عاقبت دست به یک شورش درونی علیه مسیحیت زد و این سرآغاز گرایش او به عقاید و تفکرات طغیانگرانه علیه مسیحیت بود.
در واقع همهی رمانهای هسه، بازتاب جدالهای فکری و درونی او با مسیحیت بود. در بطن آثار هسه میتوان میل وافر و تبلیغ بازگشت به سنّتهای پاگانی در پرستش «طبیعت» و آموزههای ماقبل مسیحی را میتوان دید.
«کتاب دمیان» (۱۹۱۹) اوج نمادپردازی او از نبرد بین پاگانیسم پنهان و تفکرات دینی است. این نمادپردازی ده سال بعد و در رمان «گرگ بیابان» (۱۹۲۹) به اوج خود میرسد که در واقع تقدیس «گرگ» درون آدمی یا همان نیمهی تاریک وجود است.
درباره تفکرات هسه ذکر این مسأله حائز اهمیت است که او بهشدّت شیفتهی آیینهای هند باستان و بهطور خاص «بودیسم» بود و حتی کتاب معروف دیگری از او با نام «سیذارتا»، ملهم و برگرفته از زندگی بوداست. در تفکرات فرقهگرا و کابالیستی مدرن، آیین بودا بسیار حائز اهمیت است و بسیار تبلیغ میشود، چرا که آیین بودا یک آیین «بیخدا» است که تز کانونی آن، قابلیت و پتانسیل وجودی انسان برای رسیدن به «الوهیّت» است. این عصارهی تفکرات شیطانی است که به انسان-خدایی قائل است.
هسه در «دمیان»، از زبان شخصیتی که نماد نیمهی شریر و بخش تاریک وجود است (دمیان)، از خدایی بهنام «آبراکساس» (با نماد شاهین سیاهرنگ) نام میبرد که خدای مورد پرستش دمیان و همفکران اوست. در جای جای این رمان، به آبراکساس و نماد او اشاره میشود.
نویسنده و نقاش معروف آلمانی-سوئیسی (۱۸۷۷ تا ۱۹۶۲) و برنده جایزه نوبل ادبیات در ۱۹۴۶، از ماسونهای معروف و عضو فرقههای رازآمیز ذینفوذ و قدرتمندی چون «صلیب گلگون» بود.
هسه که پدر و مادرش از مبلّغان پروتستان متعصب و بهشدّت سختگیر بودند، بعد از دچار شدن به انواع [اختلالات روحی و روانی] (که عمدتاً محصول تضاد با پدر و مادر و محیط خانوادگی بود)، عاقبت دست به یک شورش درونی علیه مسیحیت زد و این سرآغاز گرایش او به عقاید و تفکرات طغیانگرانه علیه مسیحیت بود.
در واقع همهی رمانهای هسه، بازتاب جدالهای فکری و درونی او با مسیحیت بود. در بطن آثار هسه میتوان میل وافر و تبلیغ بازگشت به سنّتهای پاگانی در پرستش «طبیعت» و آموزههای ماقبل مسیحی را میتوان دید.
«کتاب دمیان» (۱۹۱۹) اوج نمادپردازی او از نبرد بین پاگانیسم پنهان و تفکرات دینی است. این نمادپردازی ده سال بعد و در رمان «گرگ بیابان» (۱۹۲۹) به اوج خود میرسد که در واقع تقدیس «گرگ» درون آدمی یا همان نیمهی تاریک وجود است.
درباره تفکرات هسه ذکر این مسأله حائز اهمیت است که او بهشدّت شیفتهی آیینهای هند باستان و بهطور خاص «بودیسم» بود و حتی کتاب معروف دیگری از او با نام «سیذارتا»، ملهم و برگرفته از زندگی بوداست. در تفکرات فرقهگرا و کابالیستی مدرن، آیین بودا بسیار حائز اهمیت است و بسیار تبلیغ میشود، چرا که آیین بودا یک آیین «بیخدا» است که تز کانونی آن، قابلیت و پتانسیل وجودی انسان برای رسیدن به «الوهیّت» است. این عصارهی تفکرات شیطانی است که به انسان-خدایی قائل است.
هسه در «دمیان»، از زبان شخصیتی که نماد نیمهی شریر و بخش تاریک وجود است (دمیان)، از خدایی بهنام «آبراکساس» (با نماد شاهین سیاهرنگ) نام میبرد که خدای مورد پرستش دمیان و همفکران اوست. در جای جای این رمان، به آبراکساس و نماد او اشاره میشود.
۲.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.