مافیا جذااااب مغرور p:22
که دیدم ا.ته . ا.ت وقتی منو دید تعجب کرد
کوک : فک نمیکردی اینجوری منو ببینی و یه اشک از چشماش سر خورد و افتاد
ا.ت ویو :
وقتی کوک و تو اون موقعیت دیدم خشک وایسادم که اون سوال و پرسید و مطمئن شدم کوکه و دوییدم سمتش و
ا.ت : کوک تو رو کی تو این وضع گذاشته ؟
کوک : خنده نمی دونی واقعا ؟
کوک : خودت خانم ا.ت منو به حال روز انداخته
ا.ت : مگه من چیکار کردم؟
کوک : منو عاشق خودت کردی و منتظر حرف نشدم و کشیدمش بغلم و همونجوری لبام رو گذاشتم رو لباش و مک اورمی زدم که قطره اشک از چشمام افتاد تا خواست حرف بزنه
کوک : میدونم منو دوست نداری و اون پسره رو دوست داری و میخوای پیش اون باشی ولی فقط امروز برای من باش جوابی نمیخوام فقط میخوام بغلت کنم و بخوابم دیشب اصن نخوابیدم و فقط به تو اون پسره که باهم تو بار بودید فک میکردم *آروم میگه و پیش گوشش که فقط ا.ت بشنوه
کوک : ا.ت رو بغل کردم و پتو رو روی هر دومون کشیدم و توی بغلش خوابیدم
ا.ت ویو :
چرا گفت میخوام پیش سوجون باشم ؟ چرا گفت عاشقمه ؟ یونا به من گفت دوست دختر داره ولی چرا ؟ چرا منو بوسید ؟ چرا توی این وضع بود ؟ چرا گفت من اونو توی این وضع گذاشتم ؟ و کلی چرا های دیگه ذهنم رو درگیر کرده بود که خوابن برد
( خب فک کنید اینجا ساعت ۱۰ صبحه و هردو خوابیدن و ساعت ۹ شب بیدار شدن )
ا.ت ویو : وقتی چشمام رو باز کردم دیدم کوک داره چشماش رو باز میکنه حتما دیگه الان مست نیست و میتونم جواب چرا هام رو بگیرم
اولش حدود ۱ مین داشتیم همو نگاه میکردیم که وضعیت مون شدیم از هم فاصله گرفتیم و روی تخت نشستیم که کوک گفت آیییی سرم و با دستش سرش رو گرفت که خواستم برم پیشش که با دست بهم فهموند که همونجا سر جام باشم و...
یه پارت دیگه گذاشتم و شرطا میارم پایین
شرط : ۱۰ تا لایک یا ۳ تا فالور هر دو به همراه ۵ کامنت
چه خوبم من 😂
کوک : فک نمیکردی اینجوری منو ببینی و یه اشک از چشماش سر خورد و افتاد
ا.ت ویو :
وقتی کوک و تو اون موقعیت دیدم خشک وایسادم که اون سوال و پرسید و مطمئن شدم کوکه و دوییدم سمتش و
ا.ت : کوک تو رو کی تو این وضع گذاشته ؟
کوک : خنده نمی دونی واقعا ؟
کوک : خودت خانم ا.ت منو به حال روز انداخته
ا.ت : مگه من چیکار کردم؟
کوک : منو عاشق خودت کردی و منتظر حرف نشدم و کشیدمش بغلم و همونجوری لبام رو گذاشتم رو لباش و مک اورمی زدم که قطره اشک از چشمام افتاد تا خواست حرف بزنه
کوک : میدونم منو دوست نداری و اون پسره رو دوست داری و میخوای پیش اون باشی ولی فقط امروز برای من باش جوابی نمیخوام فقط میخوام بغلت کنم و بخوابم دیشب اصن نخوابیدم و فقط به تو اون پسره که باهم تو بار بودید فک میکردم *آروم میگه و پیش گوشش که فقط ا.ت بشنوه
کوک : ا.ت رو بغل کردم و پتو رو روی هر دومون کشیدم و توی بغلش خوابیدم
ا.ت ویو :
چرا گفت میخوام پیش سوجون باشم ؟ چرا گفت عاشقمه ؟ یونا به من گفت دوست دختر داره ولی چرا ؟ چرا منو بوسید ؟ چرا توی این وضع بود ؟ چرا گفت من اونو توی این وضع گذاشتم ؟ و کلی چرا های دیگه ذهنم رو درگیر کرده بود که خوابن برد
( خب فک کنید اینجا ساعت ۱۰ صبحه و هردو خوابیدن و ساعت ۹ شب بیدار شدن )
ا.ت ویو : وقتی چشمام رو باز کردم دیدم کوک داره چشماش رو باز میکنه حتما دیگه الان مست نیست و میتونم جواب چرا هام رو بگیرم
اولش حدود ۱ مین داشتیم همو نگاه میکردیم که وضعیت مون شدیم از هم فاصله گرفتیم و روی تخت نشستیم که کوک گفت آیییی سرم و با دستش سرش رو گرفت که خواستم برم پیشش که با دست بهم فهموند که همونجا سر جام باشم و...
یه پارت دیگه گذاشتم و شرطا میارم پایین
شرط : ۱۰ تا لایک یا ۳ تا فالور هر دو به همراه ۵ کامنت
چه خوبم من 😂
۱۰.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.