part 3🎙
part 3🎙
فردا صبح 17 اگوست :
چیزی نبود فقط یه بحث کوچیک تو یه عمارت جون اتفاق افتاده بود
بعد دیشب معلوم شد محموله هایه Aop90 که از بندر ججو اومده بود در اصل ماله دزدی از میراث داره کیم عه!
فقط یه بحث کوچیک بود میدونی بلاخره اینکه هزار تا ادم تو عمارت باشن رویه هم اسلحه کشیده باشن اونقدر هم بزرگ بنظر نمیاد
Kim: جئون... قرار نبود با دزدی از من پول پارو کنی
Kook: بنظر من دزدی نباشه بهتره 7 میلیون دلار به این این محموله دادم انتظار نداری این همه پول رو الکی بدم بره کیم؟
Kim: پولتو بهت بر میگردونم محموله هارو بده سریعا
کوک سرشو پایین انداخت و با پوزخند ملیحی سرشو بالا اورد گفت
Kook:متاسفم جناب کیم مال خریداری شده پس داده نمیشه! بزار یادت بندازم تو حق نداری تو کارای اوشن (بند مافیا )دخالت کنی
از اینجا برو به مهمون مهم دارم نمیخوام شاهد این باز یه ایه مسخرمون بشه
از طرفه جناح کوک همه اسلحه هاشون رو پایین اوردن و شروع کردن با راه رفتن تا به جایگاه اصلیشون برگردن
همین باعث شد کیم نتونه کاری جز رفتن کنه
کوک در حالی که داشت قهوه فرانسوی رقیق شو جرعه جرعه میخورد
داشت به اخبار داخل ایپد نگاه میکرد که توجه یه خبر چشم هاشو جذب کرد
"تنها وارث پارک مشخص شد اون دخترش فرشته نجات ورشکستگی میدونه "
Kook:هانترر
هانتر با نهایت سرعت به سمته اربابش رفت و با نشون دادن حرکاتش گفت که چی شده؟
Kook:خاندان پارک کی دختر دار شده؟ اونم یه دختره 26 ساله !
هانتر کمی فکر کرد تا شاید خاطره ای یادش بیاد
Hanter:حقیقتا یه ماه پیش تو یه بار عه کازیما از پ.. ااچه خار هایه کیم یه چیزایی شنیدم میگن دخترشو مخفی میکرده
Kook:ته توشو در بیار چیزی نباید دور از چشم بمونه بلاخره اون دختر قراره بزودی دوست یا دشمنمون باشه!
یا حتی شاید بیشتر مثلا معشوقت؟
با پوشیدن کتونی هایه الستار اش و پوشیدن یه لباس مناسب (اسلاید بعد ) خودشو کامل اماده کرده بود
a, t: اوه ات بهش فکر کن کسی که 4 ساله داره اذیتت میکنه هرشب موزیک میزاره بویه سیگارش تا همسایه بغلی میاد قرار گم شه فقط یه ماه
فردا صبح 17 اگوست :
چیزی نبود فقط یه بحث کوچیک تو یه عمارت جون اتفاق افتاده بود
بعد دیشب معلوم شد محموله هایه Aop90 که از بندر ججو اومده بود در اصل ماله دزدی از میراث داره کیم عه!
فقط یه بحث کوچیک بود میدونی بلاخره اینکه هزار تا ادم تو عمارت باشن رویه هم اسلحه کشیده باشن اونقدر هم بزرگ بنظر نمیاد
Kim: جئون... قرار نبود با دزدی از من پول پارو کنی
Kook: بنظر من دزدی نباشه بهتره 7 میلیون دلار به این این محموله دادم انتظار نداری این همه پول رو الکی بدم بره کیم؟
Kim: پولتو بهت بر میگردونم محموله هارو بده سریعا
کوک سرشو پایین انداخت و با پوزخند ملیحی سرشو بالا اورد گفت
Kook:متاسفم جناب کیم مال خریداری شده پس داده نمیشه! بزار یادت بندازم تو حق نداری تو کارای اوشن (بند مافیا )دخالت کنی
از اینجا برو به مهمون مهم دارم نمیخوام شاهد این باز یه ایه مسخرمون بشه
از طرفه جناح کوک همه اسلحه هاشون رو پایین اوردن و شروع کردن با راه رفتن تا به جایگاه اصلیشون برگردن
همین باعث شد کیم نتونه کاری جز رفتن کنه
کوک در حالی که داشت قهوه فرانسوی رقیق شو جرعه جرعه میخورد
داشت به اخبار داخل ایپد نگاه میکرد که توجه یه خبر چشم هاشو جذب کرد
"تنها وارث پارک مشخص شد اون دخترش فرشته نجات ورشکستگی میدونه "
Kook:هانترر
هانتر با نهایت سرعت به سمته اربابش رفت و با نشون دادن حرکاتش گفت که چی شده؟
Kook:خاندان پارک کی دختر دار شده؟ اونم یه دختره 26 ساله !
هانتر کمی فکر کرد تا شاید خاطره ای یادش بیاد
Hanter:حقیقتا یه ماه پیش تو یه بار عه کازیما از پ.. ااچه خار هایه کیم یه چیزایی شنیدم میگن دخترشو مخفی میکرده
Kook:ته توشو در بیار چیزی نباید دور از چشم بمونه بلاخره اون دختر قراره بزودی دوست یا دشمنمون باشه!
یا حتی شاید بیشتر مثلا معشوقت؟
با پوشیدن کتونی هایه الستار اش و پوشیدن یه لباس مناسب (اسلاید بعد ) خودشو کامل اماده کرده بود
a, t: اوه ات بهش فکر کن کسی که 4 ساله داره اذیتت میکنه هرشب موزیک میزاره بویه سیگارش تا همسایه بغلی میاد قرار گم شه فقط یه ماه
۲.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.