ببخشید بچه ها اون یکی دستم خورد ارسال شو ادامش اینجاس
ببخشید بچه ها اون یکی دستم خورد ارسال شو ادامش اینجاس
المایت : کوسه هم داری ؟باید یه امتحان بدی
میو : آره کوسم آبه و مشکلی نیست
بعد دادن امتحان و قبول شدن
هوفففففف راحت شدم
میدو : بیا باید باهام بیای سر کلاس
میو : ام ....باشه
(ایزاوا هنوز نیومده )
رفتیم تو و رفتم پیش میدو
یه پسری ( باکوگو ) : آه انگار یه نفله ی دیگه هم بهتون اضافه شده
ی...یعنی اینجا هم باید مثل قبل اذیتش کنن
میدو : ولش کن کاچان اذیتش نکن
باکو : خب تو کیشی که برات مهمه
میدو : داداشش
باکو : پس یه نفله مثل خودته
؟؟ : اسلام اسمت چیه
میو : م...من میدوریا میو هستم
؟؟ : از دیدنت خوشبختم منم اوراراکا اوچاکو هستم
میو : منم خوشبختم
اورا : نگران باکوگو نباش اون با همه همینطوره
میو : ن...نه من دیگه به این طور رفتار عادت کردم
ایزاوا : بشینین سر جاتون امروز یه دانش آموز انتقالی داریم میو بیا اینجا
رفتم جلوی تخته
میو : من مدوریا میو هستم از آشناییتون خوشبختم
شوتو : میدوریا ایزوکو و میدوریا میو خواهر برادرم میدوریا چرا نگفتی خواهر داری
میدو : چون فکر نمیکردم تا قبل ۲۰ سالگیش برگرده
شوتو : کوسش چیه
میدو : آب
شوتو : مثل یخ ولی با آتش در تضاده
زنگ تفریح
( همه رفتن به جز باکوگو و میو )
باکو : هوی چه مرگته گمشو برو دیگه
میو : ن...نه نمیخوام
اومد و دستشو کوبید روی میز و با اون یکی دستشو انفجاری کرد
باکو : چی زر زدی
نه دوباره نه دیگه تحمل ندارم توی کره اینطوری اینجا هم اینطوری دیگه نمیتونم گریه ام گرفت
میو : ب.....ب... ببخشید ...... ببخشید که بی دلیل همتون ازم بدتون میاددددد ( تو صورت باکوگو نگاه میکرد )
و بدو بدو از کلاس رفتم بیرون اصلا دیگه برام مهم نیستتت ( مثل سگ دروغ میگه )
المایت : کوسه هم داری ؟باید یه امتحان بدی
میو : آره کوسم آبه و مشکلی نیست
بعد دادن امتحان و قبول شدن
هوفففففف راحت شدم
میدو : بیا باید باهام بیای سر کلاس
میو : ام ....باشه
(ایزاوا هنوز نیومده )
رفتیم تو و رفتم پیش میدو
یه پسری ( باکوگو ) : آه انگار یه نفله ی دیگه هم بهتون اضافه شده
ی...یعنی اینجا هم باید مثل قبل اذیتش کنن
میدو : ولش کن کاچان اذیتش نکن
باکو : خب تو کیشی که برات مهمه
میدو : داداشش
باکو : پس یه نفله مثل خودته
؟؟ : اسلام اسمت چیه
میو : م...من میدوریا میو هستم
؟؟ : از دیدنت خوشبختم منم اوراراکا اوچاکو هستم
میو : منم خوشبختم
اورا : نگران باکوگو نباش اون با همه همینطوره
میو : ن...نه من دیگه به این طور رفتار عادت کردم
ایزاوا : بشینین سر جاتون امروز یه دانش آموز انتقالی داریم میو بیا اینجا
رفتم جلوی تخته
میو : من مدوریا میو هستم از آشناییتون خوشبختم
شوتو : میدوریا ایزوکو و میدوریا میو خواهر برادرم میدوریا چرا نگفتی خواهر داری
میدو : چون فکر نمیکردم تا قبل ۲۰ سالگیش برگرده
شوتو : کوسش چیه
میدو : آب
شوتو : مثل یخ ولی با آتش در تضاده
زنگ تفریح
( همه رفتن به جز باکوگو و میو )
باکو : هوی چه مرگته گمشو برو دیگه
میو : ن...نه نمیخوام
اومد و دستشو کوبید روی میز و با اون یکی دستشو انفجاری کرد
باکو : چی زر زدی
نه دوباره نه دیگه تحمل ندارم توی کره اینطوری اینجا هم اینطوری دیگه نمیتونم گریه ام گرفت
میو : ب.....ب... ببخشید ...... ببخشید که بی دلیل همتون ازم بدتون میاددددد ( تو صورت باکوگو نگاه میکرد )
و بدو بدو از کلاس رفتم بیرون اصلا دیگه برام مهم نیستتت ( مثل سگ دروغ میگه )
۵.۸k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.