رمان عشق یا خانواده پارت ۶۵
ا/ت:باشه زود بیا
"ویو به داخل خانه"
&:مواظب باش
ا/ت:باشه مادر جان ممنون بابت اومدنت
&:تشکر حالا کمی استراحت کن باشه
ا/ت:چشم
"ویو به سه سال بعد از نظر ا/ت "
ا/ت:تهیونگ سلام خوبی؟(پشت تلفن )
تهیونگ:ممنون تو چطوری؟
ا/ت:من هم خوبم ببین امروز تولد تهیان و تکیونگه (تهیان اسم دخترشونه،گایز نمی دونم اسم پسره یا نه یا اصلا هست ولی چون شبیه اسم تهیونگ گفتم باشه)سر راه بادکنک و کیک بخر باشه
تهیونگ:اوکی من دیگه قطع میکنم ماچ بهت عزیزم
ا/ت:باشه دیگه بای
"ویو به چند ساعت بعد "
داشتم به آجوما کمک میکردم که غذاها رو آماده کنه که در زدن
ا/ت:من باز میکنم
آجوما: باشه
ا/ت:کیه؟
تهیونگ:سلام بر عزیزم دلم چطور مطوری؟(از لب های ا/ت بوسید)
ا/ت:من خوبم خریدی
تهیونگ:بله خریدم
ا/ت:خوبه زود بیا که هنوز از مهد کودک نیومدن همه جارو تزئین کنیم
تهیونگ:موافقم
خلاصه که شروع به تزئین کردن خونه کردیم که در زد با تهیونگ رفتیم جلو در
تهیان و تکیونگ:شلام مامان شلام بابا (با لحن کیوت)
تهیونگ:سلام عشق های من
ا/ت:سلام گلام چطورید؟
تهیان وتکیونگ:عالی
ا/ت:خب دیگه برید.....
ادامه دارد
لایک ۱۵
کامت۱۵
"ویو به داخل خانه"
&:مواظب باش
ا/ت:باشه مادر جان ممنون بابت اومدنت
&:تشکر حالا کمی استراحت کن باشه
ا/ت:چشم
"ویو به سه سال بعد از نظر ا/ت "
ا/ت:تهیونگ سلام خوبی؟(پشت تلفن )
تهیونگ:ممنون تو چطوری؟
ا/ت:من هم خوبم ببین امروز تولد تهیان و تکیونگه (تهیان اسم دخترشونه،گایز نمی دونم اسم پسره یا نه یا اصلا هست ولی چون شبیه اسم تهیونگ گفتم باشه)سر راه بادکنک و کیک بخر باشه
تهیونگ:اوکی من دیگه قطع میکنم ماچ بهت عزیزم
ا/ت:باشه دیگه بای
"ویو به چند ساعت بعد "
داشتم به آجوما کمک میکردم که غذاها رو آماده کنه که در زدن
ا/ت:من باز میکنم
آجوما: باشه
ا/ت:کیه؟
تهیونگ:سلام بر عزیزم دلم چطور مطوری؟(از لب های ا/ت بوسید)
ا/ت:من خوبم خریدی
تهیونگ:بله خریدم
ا/ت:خوبه زود بیا که هنوز از مهد کودک نیومدن همه جارو تزئین کنیم
تهیونگ:موافقم
خلاصه که شروع به تزئین کردن خونه کردیم که در زد با تهیونگ رفتیم جلو در
تهیان و تکیونگ:شلام مامان شلام بابا (با لحن کیوت)
تهیونگ:سلام عشق های من
ا/ت:سلام گلام چطورید؟
تهیان وتکیونگ:عالی
ا/ت:خب دیگه برید.....
ادامه دارد
لایک ۱۵
کامت۱۵
۱۰.۹k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.