𝙉𝙖𝙢𝙚 𝙤𝙛 𝙩𝙝𝙚 𝙣𝙤𝙫𝙚𝙡: به عشقم باختم 𝙜𝙚𝙣𝙧𝙚:جنایی عاشقانه اص*مات مافیایی هیجانی 𝘾𝙖𝙥𝙚𝙡:تهیونگ ات Character:جنی یونجون اعضا کای اجوما °ad v°
#به_عشقم_باختم
Part:⁸
《ویو ات》
بعد از رفتن ارباب بلند شدم لباسامو که اجوما شسته بود رو پوشیدم و رفتم تو آشپزخونه پیشه اجوما تا بهش کمک کنم
خیلی به اجوما گفتم که بزاره کمکش کنم ظرفا رو تمیز کنه ولی گوش نمیداد
بهم گفت بشینم روی میز تا خودشم کاراشو تموم کنه و بیاد بشینه پیشم
<²⁰ مین بعد>
~مگه بهت نگفتم استراحت کن چرا اومدی پایین{نشست پیشه ات}
+ارباب گفتش بیام پایین
~برای چی
+هیچی....راستی اجوما خدمتکارای دیگه کجان
~اونا ارباب بهشون مرخصی داده
+چرا به من مرخصی نداده
~تو تازه ی روزه اومدی اینجا خسته نشدی که
+اوم فهمیدم....اجوما میشه ازت ی سوال بپرسم
~بپرس
+این دختر پسره کین اومدن اینجا
~اوفف اینا دخترعمو و پسر عموی ارباب هستن
+اها آخه چرا به ارباب میگفت ددی
_برای چیته بدونی
+هییی ارباب{بلند شد}ببخشید قصد بدی نداشتم
_مشکلی نیست
+ی سوال ارباب
~بسه دیگه دختر برو داخل اتاقت
+اما
~گفتم برو
+چشم{رفت}
آخه اینا چشونه مشکل دارن با خودشون داشتم میرفتم که زنگ در خورد منم رفتم درو باز کردم که با ³ تا پسر روبه رو شدم
Paian Part ⁸
°ad v°
Part:⁸
《ویو ات》
بعد از رفتن ارباب بلند شدم لباسامو که اجوما شسته بود رو پوشیدم و رفتم تو آشپزخونه پیشه اجوما تا بهش کمک کنم
خیلی به اجوما گفتم که بزاره کمکش کنم ظرفا رو تمیز کنه ولی گوش نمیداد
بهم گفت بشینم روی میز تا خودشم کاراشو تموم کنه و بیاد بشینه پیشم
<²⁰ مین بعد>
~مگه بهت نگفتم استراحت کن چرا اومدی پایین{نشست پیشه ات}
+ارباب گفتش بیام پایین
~برای چی
+هیچی....راستی اجوما خدمتکارای دیگه کجان
~اونا ارباب بهشون مرخصی داده
+چرا به من مرخصی نداده
~تو تازه ی روزه اومدی اینجا خسته نشدی که
+اوم فهمیدم....اجوما میشه ازت ی سوال بپرسم
~بپرس
+این دختر پسره کین اومدن اینجا
~اوفف اینا دخترعمو و پسر عموی ارباب هستن
+اها آخه چرا به ارباب میگفت ددی
_برای چیته بدونی
+هییی ارباب{بلند شد}ببخشید قصد بدی نداشتم
_مشکلی نیست
+ی سوال ارباب
~بسه دیگه دختر برو داخل اتاقت
+اما
~گفتم برو
+چشم{رفت}
آخه اینا چشونه مشکل دارن با خودشون داشتم میرفتم که زنگ در خورد منم رفتم درو باز کردم که با ³ تا پسر روبه رو شدم
Paian Part ⁸
°ad v°
۳۱۵
۱۲ فروردین ۱۴۰۳