فیک 《طراح من》 من Part⁷
سرمیز
حرفی بینشون ردوبدل نمیشد اخه حرفی نداشتن باهم هردو ساکت غذا میخورن
/ت
از این سکوت اصلا خوشم نمياد باید یه چیزی بگم
تهیونگ امروز چیکارا کردی
احمق اگه بگه به تو چه چی
ته:همش تو استدیو مشغول کار
اهه جواب داد
/ت:چی کار مگه خواننده هام کار میکنم
ته:نه خواننده ها چرا کار کنن اخه اهنگا میگن بیا منو بخون خودشون پا دارن
/ت:شوخی
ته:معلومه شوخیه فکردی راست میگم
/ت:معلومه که نه🫣 حالا چی ساختی
ته:فکر کردی بت میگم اگه طرفدارم بودی یه حرفی
/ت: من طرفدارتم جدی
ته:باشه اگه به سوالام جواب درست دادی برات میخونم
حالا چی بگم نه نه نمیشه
باشه
ته:اسم گروه من چیه
/ت:پسرای خوشتیپ
ته:درسته
/ت:ایول
ته:طرفدارامون چیه
/ت:دخترای خوشکل
ته:درسته خب من چند سالمه
طرفدارات سنتم میدونن چی بگم حالا بهش چند میخوره
/ت:۳۸
ته:نه دیگه دوتای اولی رو قبول چرت گفتی ولی من۳۸
/ت:وقتی درست نبودن چرا گفتی درسته
ته:داشت جالب میشد
/ت:هی بهتم ۵۰ میخوره دلم برات سوخت کم گفتم
ته:خوبه خودت شروع کردی
/ت:مگه چی گفتم
ته:چرا گفتی طرفدارمی
/ت:میخواستم فقط حرف بزنم اخه الان معذبم
ته:معذبی
دروغ چرا خودمم خیلی معذبم زندگی بایه دختر
ته:خوب چیکار کنم معذب نباشی
/ت:نمیدونم ولش اصلا من برم بخوابم
ته:برو اتاق اون باری
/ت:باشه مرسی
رفتم اتاق و خوابیدم
من پسرم اون دختر طبیعیه اون علاوه بر معذب بودن احتمالا میترسه ازم
/ت
دیشب ساعت گوشیمو تنظیم کردم که ساعت ۸ بیدارم کنه پاشدم یه دوش گرفتم مثل همیشه که شلخته بودم نیستم یه لباس درس حسابی پوشیدم(اسلاید دو) و موتامو دم اسبی بستم و ارایش ملایمی کردم ساعت رو نگاه کردم ۸:۴۷ بود رفتم پایین
ته
صبحانه رو حاضر کردم که /ت او پایین مثل همیشه نبود این دختر اینقدر خوشکل بود این لباس خیلی بهش میاد
/ت
به تهیونگ گفتم
من میرم مصاحبه کاری بعدم کار شب ساعتای ۱ خونم واسه صبحونه ممنون ولی دیرم میشه خدافظ پسر عمو و رفت
ته
اصلا نفهمیدم چی گفت فقط داشتم نگاش میکردم نکن پسر باید امروز برم کمپانی وای جی دیگه نمیتونم به حرفاشون گوش کنم و به پی دی نیمم میگم خستع شدم اخراج میکنه ام بکنه بهرحال این ایدل خوشتیپ و با استعداد از اینجا بره جای دیگه که قبولش میکنن
پایان
حمایت پلیززززز💜🙏
حرفی بینشون ردوبدل نمیشد اخه حرفی نداشتن باهم هردو ساکت غذا میخورن
/ت
از این سکوت اصلا خوشم نمياد باید یه چیزی بگم
تهیونگ امروز چیکارا کردی
احمق اگه بگه به تو چه چی
ته:همش تو استدیو مشغول کار
اهه جواب داد
/ت:چی کار مگه خواننده هام کار میکنم
ته:نه خواننده ها چرا کار کنن اخه اهنگا میگن بیا منو بخون خودشون پا دارن
/ت:شوخی
ته:معلومه شوخیه فکردی راست میگم
/ت:معلومه که نه🫣 حالا چی ساختی
ته:فکر کردی بت میگم اگه طرفدارم بودی یه حرفی
/ت: من طرفدارتم جدی
ته:باشه اگه به سوالام جواب درست دادی برات میخونم
حالا چی بگم نه نه نمیشه
باشه
ته:اسم گروه من چیه
/ت:پسرای خوشتیپ
ته:درسته
/ت:ایول
ته:طرفدارامون چیه
/ت:دخترای خوشکل
ته:درسته خب من چند سالمه
طرفدارات سنتم میدونن چی بگم حالا بهش چند میخوره
/ت:۳۸
ته:نه دیگه دوتای اولی رو قبول چرت گفتی ولی من۳۸
/ت:وقتی درست نبودن چرا گفتی درسته
ته:داشت جالب میشد
/ت:هی بهتم ۵۰ میخوره دلم برات سوخت کم گفتم
ته:خوبه خودت شروع کردی
/ت:مگه چی گفتم
ته:چرا گفتی طرفدارمی
/ت:میخواستم فقط حرف بزنم اخه الان معذبم
ته:معذبی
دروغ چرا خودمم خیلی معذبم زندگی بایه دختر
ته:خوب چیکار کنم معذب نباشی
/ت:نمیدونم ولش اصلا من برم بخوابم
ته:برو اتاق اون باری
/ت:باشه مرسی
رفتم اتاق و خوابیدم
من پسرم اون دختر طبیعیه اون علاوه بر معذب بودن احتمالا میترسه ازم
/ت
دیشب ساعت گوشیمو تنظیم کردم که ساعت ۸ بیدارم کنه پاشدم یه دوش گرفتم مثل همیشه که شلخته بودم نیستم یه لباس درس حسابی پوشیدم(اسلاید دو) و موتامو دم اسبی بستم و ارایش ملایمی کردم ساعت رو نگاه کردم ۸:۴۷ بود رفتم پایین
ته
صبحانه رو حاضر کردم که /ت او پایین مثل همیشه نبود این دختر اینقدر خوشکل بود این لباس خیلی بهش میاد
/ت
به تهیونگ گفتم
من میرم مصاحبه کاری بعدم کار شب ساعتای ۱ خونم واسه صبحونه ممنون ولی دیرم میشه خدافظ پسر عمو و رفت
ته
اصلا نفهمیدم چی گفت فقط داشتم نگاش میکردم نکن پسر باید امروز برم کمپانی وای جی دیگه نمیتونم به حرفاشون گوش کنم و به پی دی نیمم میگم خستع شدم اخراج میکنه ام بکنه بهرحال این ایدل خوشتیپ و با استعداد از اینجا بره جای دیگه که قبولش میکنن
پایان
حمایت پلیززززز💜🙏
۸.۸k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.