چنرپارتی
چنرپارتی
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.....
پارت۹
فلش بک به موقعی که لونا خودشو پرت کرد پایین ساختمون
لونا ویو:
خب امشب همه چیو تموم میکنم...همین امشب
ولی قبلش یه نامه ای برای خانواده ام مینویسم
(بچه ها متن نامه رو میدونین دیگه..)
بعد خودمو از ساختمون پرت کردم پایین
اما......
انگار این زندگی تموم نشده بود البته یه جورایی منطقیه چون ارتفاع خیلی کم بود و
میشد انتظار داشتم که کلا نمیرم.....
یه چند گذشت که احساس کردم که یکیبالا سرمه
به زور چشمامو باز کردم که دیدم.....یه پسر بالا سرمه.
منو روی کولش گذاشت بدنم انقدر درد میکرد که نای حرف زدن نداشتم و باهاش رفتم.
منو گذاشت تو ماشین گذاشت و برد...
یه نیم ساعت تو راه بودیم که که رسیدیم به یه خونه متوسط.
منو از ماشین بیرون اورد و برد توی خونه و منو گذاشت توی یکی از اتاقا و درو باز گذاشت
بعد رفت توی اتاقش و یه چند دیقه بعد اومد بیرون و اومد تو اتاق
فهمید که بیدارم ولی نمیتونستم حرف بزنم انقدر خسته بودم.
رفت بیرون از اتاقو بعد از چند دیقه با یه سینی غذا برگشت.
سینی رو گذاشت روی میز کنار تخت و خودشم اومد نشست رو صندلی کنار میز.
بلندم کرد و کمکم کرد تا غذا بخورم...
انگار میدونست نمیتونم حرف بزنم و هیچی نگفت.
غذارو تموم کردم که سینی رو برداشت و از اتاق رفت و آخرین بار گفت که زود تر بخواب خسته ای.
منم خوابیدم.
فردا صبح:
لونا ویو:
صبح نور خورشید داشت اذیتم میکرد که بیدار شدم میتونستم حرف بزنم اما انگار پام درد میکرد چون با پا پرت شدم پایین اما خوب میشه حالا......
بعد از چند دیقه اون پسره اومد تو اتاق
فیلیکس:سلام...بهتری؟
لونا:سلام خیلی ممنون بهترم...ولی پام درد میکنه(چقد زود دخترخاله میشه😒🤣)
فیلیکس:میخوای برین بیمارستان
لونا:نه ممنون...میشه کمکم کنی بلند شم
فیلیکس:البته
کمکم کرد که بلند شم
فیلیکس:راستی....من هنوز اسمتو نمیدونم
لونا:لونا....کیم لونا..و شما؟
فیلیکس:فیلیکس هستم.
خب امروزم گذشت یکم با فیلیکس راحت تر شدم..بنظرم پسر خوبیه
اون روز کلی خوش گذشت..
چند روز بعد:(هنوز فلش بکه)
لونا ویو:
این چند روز پاهام خوب شده و یه چند روز رفته بودم بیمارستان
یه چند روزی گذشت که یه تصمیمی گرفتم اما فکنم برام سخت بشه...
میخوام برم کمپانی بیگ هیت ادیشن بدم......واضح بگم میخوام ایدل بشم
وقتی به فیلیکس گفتم واکنش خاصی نشون نداد
منم بهش گفتم اگه میشه امروز بیا بریم.....امروز میخوام ادیشن بدم
اونم گفت اوکی
یه چند لحظه دیگه حاضر شدیم و راه افتادیم به سمت کمپانی..
وقتی رسیدیم اونجا راهنماییم کردن تا توی اتاق
رفتم اونجا که تست صدا... رقص سولو...و رقص گروهی گرفتن
گفتن که چند روز دیگه جواب تست رو بهم میدن.....
بچه ها فلش بک طولانیه... ببخشید اگه زیاد طولانی میشه🙂
وقتی دخترش خودکشی کرد اما هنوز.....
پارت۹
فلش بک به موقعی که لونا خودشو پرت کرد پایین ساختمون
لونا ویو:
خب امشب همه چیو تموم میکنم...همین امشب
ولی قبلش یه نامه ای برای خانواده ام مینویسم
(بچه ها متن نامه رو میدونین دیگه..)
بعد خودمو از ساختمون پرت کردم پایین
اما......
انگار این زندگی تموم نشده بود البته یه جورایی منطقیه چون ارتفاع خیلی کم بود و
میشد انتظار داشتم که کلا نمیرم.....
یه چند گذشت که احساس کردم که یکیبالا سرمه
به زور چشمامو باز کردم که دیدم.....یه پسر بالا سرمه.
منو روی کولش گذاشت بدنم انقدر درد میکرد که نای حرف زدن نداشتم و باهاش رفتم.
منو گذاشت تو ماشین گذاشت و برد...
یه نیم ساعت تو راه بودیم که که رسیدیم به یه خونه متوسط.
منو از ماشین بیرون اورد و برد توی خونه و منو گذاشت توی یکی از اتاقا و درو باز گذاشت
بعد رفت توی اتاقش و یه چند دیقه بعد اومد بیرون و اومد تو اتاق
فهمید که بیدارم ولی نمیتونستم حرف بزنم انقدر خسته بودم.
رفت بیرون از اتاقو بعد از چند دیقه با یه سینی غذا برگشت.
سینی رو گذاشت روی میز کنار تخت و خودشم اومد نشست رو صندلی کنار میز.
بلندم کرد و کمکم کرد تا غذا بخورم...
انگار میدونست نمیتونم حرف بزنم و هیچی نگفت.
غذارو تموم کردم که سینی رو برداشت و از اتاق رفت و آخرین بار گفت که زود تر بخواب خسته ای.
منم خوابیدم.
فردا صبح:
لونا ویو:
صبح نور خورشید داشت اذیتم میکرد که بیدار شدم میتونستم حرف بزنم اما انگار پام درد میکرد چون با پا پرت شدم پایین اما خوب میشه حالا......
بعد از چند دیقه اون پسره اومد تو اتاق
فیلیکس:سلام...بهتری؟
لونا:سلام خیلی ممنون بهترم...ولی پام درد میکنه(چقد زود دخترخاله میشه😒🤣)
فیلیکس:میخوای برین بیمارستان
لونا:نه ممنون...میشه کمکم کنی بلند شم
فیلیکس:البته
کمکم کرد که بلند شم
فیلیکس:راستی....من هنوز اسمتو نمیدونم
لونا:لونا....کیم لونا..و شما؟
فیلیکس:فیلیکس هستم.
خب امروزم گذشت یکم با فیلیکس راحت تر شدم..بنظرم پسر خوبیه
اون روز کلی خوش گذشت..
چند روز بعد:(هنوز فلش بکه)
لونا ویو:
این چند روز پاهام خوب شده و یه چند روز رفته بودم بیمارستان
یه چند روزی گذشت که یه تصمیمی گرفتم اما فکنم برام سخت بشه...
میخوام برم کمپانی بیگ هیت ادیشن بدم......واضح بگم میخوام ایدل بشم
وقتی به فیلیکس گفتم واکنش خاصی نشون نداد
منم بهش گفتم اگه میشه امروز بیا بریم.....امروز میخوام ادیشن بدم
اونم گفت اوکی
یه چند لحظه دیگه حاضر شدیم و راه افتادیم به سمت کمپانی..
وقتی رسیدیم اونجا راهنماییم کردن تا توی اتاق
رفتم اونجا که تست صدا... رقص سولو...و رقص گروهی گرفتن
گفتن که چند روز دیگه جواب تست رو بهم میدن.....
بچه ها فلش بک طولانیه... ببخشید اگه زیاد طولانی میشه🙂
۸.۷k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.