taehyung's little bunny1
خیلی خسته شده ولی نمیتونه جلوی ذوقی ک برای فرداش داره رو بگیره!
روز خاصی نبود...ولی برای اون از همون روز اولی ک اون موجودو به خونه آورد همه روزهاش خاصن!
وقتی چشماشو باز کرد حدس میزد هیچ نخوابیده ولی...
_وات د فاک!... 11؟!!!
سعی کرد آروم بگه ولی کوک رو بیدار کرد...
=عااه... چی شده تهیونگ چرا داد میزنه؟
صورت کیوت و تقریبا تپلش جمع شده بود و با چشمای کوچیک شده و اخم ریزی به تهیونگ نگاه میکرد...
_عاع...خب...عذر میخوام دیر بیدار شدم...خب شوکه شدم!یجورایی...
=عوم...
در حالی ک چشماشو میمالید به سمت پذیرایی راه میرفت...
بلافاصله بعد رفتنش تهیونگ سعی کرد اون روزی ک دیدش رو یاد آوری کنه
کریسمس پارسال بود روزهای اول بود و هنوز هیچ برفی نیومده بود حالش گرفته بود اومد تا هوایی بخوره و موجودی متحرک رو زیر یکی از درختهای بی صاحب ک کنار کوچه قرار داشت دید...
تحرک زیادی نداشت فقط به خاطر سرمایه هوا میلرزید! پوست سفیدی داشت و مژه های مشکی پر تقریبا بلند...هودیه نازک ولی مقاوم گشادی داشت ک با شلوار مشکیه تقریبا گشادش ست بود سر پاچه های شلوارش گش داشت و بعد از یک سانت پایین رفتن به کفش کوچیکی ک سایزش هیچجا نیست ختم میشد!
کفش کوچیک سر گردی داشت ک مشکی براق بود و پارچهی داخلش صورتی!
روز خاصی نبود...ولی برای اون از همون روز اولی ک اون موجودو به خونه آورد همه روزهاش خاصن!
وقتی چشماشو باز کرد حدس میزد هیچ نخوابیده ولی...
_وات د فاک!... 11؟!!!
سعی کرد آروم بگه ولی کوک رو بیدار کرد...
=عااه... چی شده تهیونگ چرا داد میزنه؟
صورت کیوت و تقریبا تپلش جمع شده بود و با چشمای کوچیک شده و اخم ریزی به تهیونگ نگاه میکرد...
_عاع...خب...عذر میخوام دیر بیدار شدم...خب شوکه شدم!یجورایی...
=عوم...
در حالی ک چشماشو میمالید به سمت پذیرایی راه میرفت...
بلافاصله بعد رفتنش تهیونگ سعی کرد اون روزی ک دیدش رو یاد آوری کنه
کریسمس پارسال بود روزهای اول بود و هنوز هیچ برفی نیومده بود حالش گرفته بود اومد تا هوایی بخوره و موجودی متحرک رو زیر یکی از درختهای بی صاحب ک کنار کوچه قرار داشت دید...
تحرک زیادی نداشت فقط به خاطر سرمایه هوا میلرزید! پوست سفیدی داشت و مژه های مشکی پر تقریبا بلند...هودیه نازک ولی مقاوم گشادی داشت ک با شلوار مشکیه تقریبا گشادش ست بود سر پاچه های شلوارش گش داشت و بعد از یک سانت پایین رفتن به کفش کوچیکی ک سایزش هیچجا نیست ختم میشد!
کفش کوچیک سر گردی داشت ک مشکی براق بود و پارچهی داخلش صورتی!
۳.۰k
۱۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.