عشق بیان نشده. part8
چنتا تار مو روز تخت پیدا کردمو فهمیدم موهای اون یارو بوده چون من موهاشو کندم.
پس چنتار ازشون رو گذاشتم توی یه قوطی و رفتم بیمارستان تا ببینم تهیونگ چیشد.
ا.ت:سلام اقای دکتر چیزی پیدا کردین؟
👨🏻⚕:ما توی معده اقای کیم سیانور پیدا کردیم از هر وسیله ای برای تشخیص سیانور استفاده کردین تا مطمئن شیم خودشه .
ا.ت:این بیشعور گیر افتادی دیگه نمیتونی فرار کنی من ازت مدرک دارم.
👨🏻⚕:چی شما مدرک پیدا کردین؟
ا.ت:اهوم بنظرتون چن تار مو رو میشه مدرک حساب کرد؟
👨🏻⚕:اره خیلی خوبه خب همین الان برین کلانتری.
ا.ت:اهوم
رفتم کلانتری و مدرکمو تحویل دادمو بعد شش ساعت بهم زنگ زدن.
کلانتری=ک
ک:سلام از کلانتری........(اسم کلانتریو میگه)تماس گرفتم.
ا.ت:بله بله بفرمایین.
ک:مث اینکه قاتل اقای کیم مردی به اسم جئون جونگکوکه.
ا.ت:ها چی چرا چرت میگین شما نمیتونین فقط با یه مو همه چیو درست تشخیص بدینن
ک:متاسفم ولی حقیقته،ایشون یه شرکت داره که...(ا.ت میزنه وسط حرفش)
ا.ت:باشه فهمیدم دیگه چیزی نگو.
خب حکمش چیه؟
ک:ایشون الان قاتله پس حکمشون اعدامه
وقتی این و گفت رنگم کلا پرید.
چشام سیاهی میرفت.
ا.ت:خ....ب....کی....اعدام...م....ی...یشه؟
ک:باید خودتون رضایت بدین بعد رضایتتون کارمونو شروع میکنیم.
ا.ت:خب بزارین فک کنم.
ک:چشم
ا.ت:فعلا
پایان مکالمه
ینی چی چرا کوک همچین کاری کرد اصا چرا باید تهیونگو میکشت.ینی حرفاش راست بود؟ینی اون واقعا دوسم داره؟
خیلی ناراحت بودم بین دوراهی گیر کرده بودم نمدونستم چیکار باید کنم .
برگشتم خونه که یهو...
پس چنتار ازشون رو گذاشتم توی یه قوطی و رفتم بیمارستان تا ببینم تهیونگ چیشد.
ا.ت:سلام اقای دکتر چیزی پیدا کردین؟
👨🏻⚕:ما توی معده اقای کیم سیانور پیدا کردیم از هر وسیله ای برای تشخیص سیانور استفاده کردین تا مطمئن شیم خودشه .
ا.ت:این بیشعور گیر افتادی دیگه نمیتونی فرار کنی من ازت مدرک دارم.
👨🏻⚕:چی شما مدرک پیدا کردین؟
ا.ت:اهوم بنظرتون چن تار مو رو میشه مدرک حساب کرد؟
👨🏻⚕:اره خیلی خوبه خب همین الان برین کلانتری.
ا.ت:اهوم
رفتم کلانتری و مدرکمو تحویل دادمو بعد شش ساعت بهم زنگ زدن.
کلانتری=ک
ک:سلام از کلانتری........(اسم کلانتریو میگه)تماس گرفتم.
ا.ت:بله بله بفرمایین.
ک:مث اینکه قاتل اقای کیم مردی به اسم جئون جونگکوکه.
ا.ت:ها چی چرا چرت میگین شما نمیتونین فقط با یه مو همه چیو درست تشخیص بدینن
ک:متاسفم ولی حقیقته،ایشون یه شرکت داره که...(ا.ت میزنه وسط حرفش)
ا.ت:باشه فهمیدم دیگه چیزی نگو.
خب حکمش چیه؟
ک:ایشون الان قاتله پس حکمشون اعدامه
وقتی این و گفت رنگم کلا پرید.
چشام سیاهی میرفت.
ا.ت:خ....ب....کی....اعدام...م....ی...یشه؟
ک:باید خودتون رضایت بدین بعد رضایتتون کارمونو شروع میکنیم.
ا.ت:خب بزارین فک کنم.
ک:چشم
ا.ت:فعلا
پایان مکالمه
ینی چی چرا کوک همچین کاری کرد اصا چرا باید تهیونگو میکشت.ینی حرفاش راست بود؟ینی اون واقعا دوسم داره؟
خیلی ناراحت بودم بین دوراهی گیر کرده بودم نمدونستم چیکار باید کنم .
برگشتم خونه که یهو...
۳.۸k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.