♡pt: ²⁵ ♡I never loved you
ا/ت:«گریه» من عاشق کسی شدم که زن داره باید بمیرم دیگ
هوانگ: زنش باهات مشکل داره
ا/ت: توی سینم رو زخمی کرده بود بد تو میگی مشکل داره الان جاش نمونده
هوانگ: واقعا میگی
ا/ت: میدونی چیه«اشک از چشمم میریخت» زخما خوب میشن ولی جاشون میمونه
هوانگ: کوک زن داره...«زد توی دیوار» چطوری تو با اون زندگی میکنی ا/تتت خول شدی... خدای من
ا/ت: من مدرسه دارم «گریه» چرا باید اینطور بشم اخه
هوانگ: خوب... لباس داری
ا/ت: نه ندارم خونس
هوانگ: پس من برات میگیرم... فقط گریه نکن فهمیدی
ا/ت: ممنونم
هوانگ: هوم
ا/ت: میتونم دوش بگیرم؟
هوانگ: میخایی دوش بگیری
ا/ت: نمیتونم؟!
هوانگ: کار هایی که میخایی انجام بدی اینجا نمیشه... بنظرم بیا بریم خونه من حلش میکنیم
ا/ت: خونت
هوانگ: اره بیا
ا/ت: من لباس ندارم
هوانگ: هوم
پیراهنش رو در اورد و داد بهم
هوانگ: توی ماشین هوا سرد نیست نمیزارم کسی ببینت
ا/ت: اومم باشه
تنم کردم و گفت بیا دنبالش رفتم سویچ رو از روی میز برداشت و رفتیم ولی من اگه یه باد بهم بخوره کاملا معلوم میشم
هوانگ: خوب هوا سرده الان ولی بریم تو ماشین گرم میشیم
ا/ت: باشه
هوانگ: چرا پیچیدی به خودت
ا/ت: میترسم باد بیاد بخوره بهم
هوانگ: بخدا دیگه شلوارمو نمیتونم در بیارم
ا/ت: هعی منظورم این نبود
هوانگ: بیا تا اونجا بریم بدو بدو تا زود تموم شه
ا/ت: ـــــــــــــــ
هوانگ: چیزی شدع
ا/ت: نه یاد دوستم افتادم
هوانگ: اهوم پس بریم
این حرفو زد و دوید منم اروم اروم امدم تا رسیدیم در ماشین رو خودم باز کردم و رفتم تو
هوانگ: ببخشید در رو باز نکردم بانو
ا/ت: نه چرا باید باز کنی
یکم تو ماشین نشستیم و گرم شدیم اونم شروع کرد به حرکت
چند دقیقه نگذشت که گفت
هوانگ: اون دوستت کیه؟
ا/ت: اون اسمش لوکارده
هوانگ: وایسا لوکارد اسم پسره ک
ا/ت: خوب اوم پسره دیگ
هوانگ: هوم پسر خوبیه
ا/ت: هر چقدر بگم کمه
هوانگ: چند ساله میشناسیش
ا/ت: دو روز هم نیست
هوانگ:«خنده» پس چطوری میشناسیش
ا/ت: جوری خودش رو ثابت کرده که صدسال انگار باهاش دوست بودم
هوانگ: چی بگم
هوانگ: اهوم چطور با کوک اشنا شدی
ا/ت: من در واقع الان باید دشمن کوک میشدم
هوانگ: چرا
ا/ت: چون پدرم مادرش رو تا دم کما برده و هنوزم خبری نیست
ا/ت: اگه مادرش خوب نشه من دیگ باید قبر خودمو بِکنم
هوانگ: مطمئن باش نمیزارم کاری کنه
ا/ت: اهوم... مرصی
هوانگ: خوب داریم میرسیم
ا/ت: واقعا
هوانگ: فقط ببین من غذا بلد نیستم درست کنم تا صبح گرسنه ای مگر اینکه خونه تنها بمونی برم غذا بگیرم
ا/ت: مواد غذایی داری
هوانگ: اهوم
ا/ت: پس من غذا درست میکنم
هوانگ: اومم اگه بالا بیارم تخصیر توعه ها
ا/ت: نخیرم دست پختم خیلی هم خوبه
هوانگ: اعتماد کردم ها
ا/ت: بش
هوانگ:«چشمک پس پیاده شو بریم
ا/ت: باشه
هوانگ: زنش باهات مشکل داره
ا/ت: توی سینم رو زخمی کرده بود بد تو میگی مشکل داره الان جاش نمونده
هوانگ: واقعا میگی
ا/ت: میدونی چیه«اشک از چشمم میریخت» زخما خوب میشن ولی جاشون میمونه
هوانگ: کوک زن داره...«زد توی دیوار» چطوری تو با اون زندگی میکنی ا/تتت خول شدی... خدای من
ا/ت: من مدرسه دارم «گریه» چرا باید اینطور بشم اخه
هوانگ: خوب... لباس داری
ا/ت: نه ندارم خونس
هوانگ: پس من برات میگیرم... فقط گریه نکن فهمیدی
ا/ت: ممنونم
هوانگ: هوم
ا/ت: میتونم دوش بگیرم؟
هوانگ: میخایی دوش بگیری
ا/ت: نمیتونم؟!
هوانگ: کار هایی که میخایی انجام بدی اینجا نمیشه... بنظرم بیا بریم خونه من حلش میکنیم
ا/ت: خونت
هوانگ: اره بیا
ا/ت: من لباس ندارم
هوانگ: هوم
پیراهنش رو در اورد و داد بهم
هوانگ: توی ماشین هوا سرد نیست نمیزارم کسی ببینت
ا/ت: اومم باشه
تنم کردم و گفت بیا دنبالش رفتم سویچ رو از روی میز برداشت و رفتیم ولی من اگه یه باد بهم بخوره کاملا معلوم میشم
هوانگ: خوب هوا سرده الان ولی بریم تو ماشین گرم میشیم
ا/ت: باشه
هوانگ: چرا پیچیدی به خودت
ا/ت: میترسم باد بیاد بخوره بهم
هوانگ: بخدا دیگه شلوارمو نمیتونم در بیارم
ا/ت: هعی منظورم این نبود
هوانگ: بیا تا اونجا بریم بدو بدو تا زود تموم شه
ا/ت: ـــــــــــــــ
هوانگ: چیزی شدع
ا/ت: نه یاد دوستم افتادم
هوانگ: اهوم پس بریم
این حرفو زد و دوید منم اروم اروم امدم تا رسیدیم در ماشین رو خودم باز کردم و رفتم تو
هوانگ: ببخشید در رو باز نکردم بانو
ا/ت: نه چرا باید باز کنی
یکم تو ماشین نشستیم و گرم شدیم اونم شروع کرد به حرکت
چند دقیقه نگذشت که گفت
هوانگ: اون دوستت کیه؟
ا/ت: اون اسمش لوکارده
هوانگ: وایسا لوکارد اسم پسره ک
ا/ت: خوب اوم پسره دیگ
هوانگ: هوم پسر خوبیه
ا/ت: هر چقدر بگم کمه
هوانگ: چند ساله میشناسیش
ا/ت: دو روز هم نیست
هوانگ:«خنده» پس چطوری میشناسیش
ا/ت: جوری خودش رو ثابت کرده که صدسال انگار باهاش دوست بودم
هوانگ: چی بگم
هوانگ: اهوم چطور با کوک اشنا شدی
ا/ت: من در واقع الان باید دشمن کوک میشدم
هوانگ: چرا
ا/ت: چون پدرم مادرش رو تا دم کما برده و هنوزم خبری نیست
ا/ت: اگه مادرش خوب نشه من دیگ باید قبر خودمو بِکنم
هوانگ: مطمئن باش نمیزارم کاری کنه
ا/ت: اهوم... مرصی
هوانگ: خوب داریم میرسیم
ا/ت: واقعا
هوانگ: فقط ببین من غذا بلد نیستم درست کنم تا صبح گرسنه ای مگر اینکه خونه تنها بمونی برم غذا بگیرم
ا/ت: مواد غذایی داری
هوانگ: اهوم
ا/ت: پس من غذا درست میکنم
هوانگ: اومم اگه بالا بیارم تخصیر توعه ها
ا/ت: نخیرم دست پختم خیلی هم خوبه
هوانگ: اعتماد کردم ها
ا/ت: بش
هوانگ:«چشمک پس پیاده شو بریم
ا/ت: باشه
۶۳.۲k
۰۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.