از اون روز یک هفته گذشته و من رفتارم با دازای کمی بهتر شد
از اون روز یک هفته گذشته و من رفتارم با دازای کمی بهتر شده
مکان خونه سورا
ساعت ۳ عصر
«دازای و کورو دارن تو حال باهم حرف میزنن»
سورا حاضر میشه و از اوتاق میاد بیرون و خدافظی میکنه
و میخواد بره که
کورو و دازای : کجا ؟
سورا:میرم درس بخونم
دازای و کورو :باشه خدافظ
بچه ها اصلا حال پارت نوشتن ندارم پس میریم به ۲ روز بعده
ساعت ۴ عصر
کورو و رانپو و سورا و دوتا دختر «دخترا جلوی سورا نشستن و از یه حادثه دارن باز جویی میشن»توی دفتر نشسته بودن که
دازای با صورت و لباس خونی میاد تو
کورو:یا خدا چی شده
رانپو : ببینم چی شده
سورا:بیا بنگر لباستو درآر
کورو و رانپو و اون دوتا دختر با تجعب نگاش میکنن
سورا:چیه خوب
کورو:ببینم جوری میگی چیه مگه که انگار واست فرقی نداره لخت باشه یا نه
سورا:خوب من لختشو دیدم پس مشکلی ندارم
دخترا سرخ میشنن
دازای: واقعا مشکلی نداری من جلو دخترا لخت شم «با لحن بچه گانه و دست به سینه»
کورو: واقعا راست میگی
سورا:اره مثلاً همین دیروز داشت تو خونه بدون تیشرت بخواتر زخماش میگشت
دازای لب خند شیطان مزنه
کورو:ببینم کی همچین غلطایی با خواهر من کردی
دازای:امم امروز یه بار بو
اومد حرفشو کامل کنه که سورا دستشو میزاره روی دهنش
سورا:خفه«با داد و سرخی»
دازای اروم دستشو لیس میزنه
ولی سورا بخواطر اینکه دازای چیزی نگه دستشو بر نمیداره
سورا: اصلا گومشو بریم اوتاق درمان
«مثل بانگو همه که هم یه اوتاق داشتن ولی آنجا همه یه خونه کامل و یه طبقه اوتاق درمانه و همین اوتاقی که الان توشن و یه طبقه کافه که تازه گیا فقط مافیا اجازه استفاده داره»
مکان خونه سورا
ساعت ۳ عصر
«دازای و کورو دارن تو حال باهم حرف میزنن»
سورا حاضر میشه و از اوتاق میاد بیرون و خدافظی میکنه
و میخواد بره که
کورو و دازای : کجا ؟
سورا:میرم درس بخونم
دازای و کورو :باشه خدافظ
بچه ها اصلا حال پارت نوشتن ندارم پس میریم به ۲ روز بعده
ساعت ۴ عصر
کورو و رانپو و سورا و دوتا دختر «دخترا جلوی سورا نشستن و از یه حادثه دارن باز جویی میشن»توی دفتر نشسته بودن که
دازای با صورت و لباس خونی میاد تو
کورو:یا خدا چی شده
رانپو : ببینم چی شده
سورا:بیا بنگر لباستو درآر
کورو و رانپو و اون دوتا دختر با تجعب نگاش میکنن
سورا:چیه خوب
کورو:ببینم جوری میگی چیه مگه که انگار واست فرقی نداره لخت باشه یا نه
سورا:خوب من لختشو دیدم پس مشکلی ندارم
دخترا سرخ میشنن
دازای: واقعا مشکلی نداری من جلو دخترا لخت شم «با لحن بچه گانه و دست به سینه»
کورو: واقعا راست میگی
سورا:اره مثلاً همین دیروز داشت تو خونه بدون تیشرت بخواتر زخماش میگشت
دازای لب خند شیطان مزنه
کورو:ببینم کی همچین غلطایی با خواهر من کردی
دازای:امم امروز یه بار بو
اومد حرفشو کامل کنه که سورا دستشو میزاره روی دهنش
سورا:خفه«با داد و سرخی»
دازای اروم دستشو لیس میزنه
ولی سورا بخواطر اینکه دازای چیزی نگه دستشو بر نمیداره
سورا: اصلا گومشو بریم اوتاق درمان
«مثل بانگو همه که هم یه اوتاق داشتن ولی آنجا همه یه خونه کامل و یه طبقه اوتاق درمانه و همین اوتاقی که الان توشن و یه طبقه کافه که تازه گیا فقط مافیا اجازه استفاده داره»
۱.۳k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.