بیبی نازه من
P16🌚
جیمین:اگه اینطوری پیش بره چرا که نه
«چشمک زدن »
ا.ت:باسه «صدای بچگونه »
از زبان راوی :
یهو ا.ت احساس کرد سمت چپ لپه اش
هم خیس شد هم کشیده شد ...
ا.ت:ای ای مامان «صدای بچگونه از درد»
جیمین:کیوتتت تو چقدر ..ولی خدایی لپت عین خودم نرمه شبیه موچی ..ایندفعه بیبی موچی بهت میگم
ا.ت:باشه ..ولی خیلی بد گاز گرفتی
جیمین:گفتم می خورمت تو باور نکن
ا.ت:باشه بابا گرفتم
فلش بک وقتی رسیدن یعنی وقتی جیمین ا.ت رسوند خونه
ا.ت:جیمین میشه نری 😭
جیمین: عشقم منم دوست دارم بمونم پیشت اما نمیشه
ا.ت:باشه «صدای بغض دارم کیوت »
جیمین:ببینمت ..بغض نکنیا عسلم
حالا یه بوس بده به پرنس پرنسس خانوم
«جیمین ا.ت رو ده دقیقه ای بوسید »
جیمین:دلتنگه این مزه میشم چه کنم نمیشه اما بعداً تلافی میکنم «بوسیدن گوش ا.ت همونی که پرسینگ داره»
ا.ت :خب باسه خدافظ جیمی من «صدای بچگونه ی خیلییی کیوت و بوسیدن سیب گلوی جیمین »
جیمین: خدافظ عروسکه پرنسسی من ...
آها داشت یادم میرفت هرکاری داشتی بهم بگو ها زودی میان پیشت تو فقط زنگ بزن عشقم 💜
ا.ت:باشه گوگولی من
از زبان راوی me
ا.ت رفت داخل خونه و چراغ ها رو روشن کرد و رفت داخل اتاقش دوش گرفت لباساشو بایه هودیه کرمی که بلند بود
عوض کرد و زیرش یه لباس زیری که فقط خیلی کم از رونه پاش رو میگرفت که اونم زیره هودی بود و اصلا معلوم نبود و پاهاش لخت بود پوشید موهاشو خشک کرد و رفت داخل حال نورا نبود حوصلش سر رفته بود که یهو یه سوسک روی تلویزیون دید.....
ا.ت:جیغغغغعغغغغغغغغغ «جیغ فرا بنفش»
*راستی بچه ها ا.ت فوبیا ی سوسک و دلقک داره *
از زبان ا.ت
چون فوبیا دارم گریه میکردم و کسی هم خونه نبود رفتم کنار دم ورودی وایسادم و از ترس میلرزیدم و گریه می کردم پس زنگ زدم جیمین....
بوق بوق
جیمین:جانم عشقم خوبی چیشده
ا.ت:جیمین خونه سوسک اومده نورا هم خونه نیست منم فوبیا دارم چیکار کنم می ترسم بیا بکشش «با گریه شدید کیوت بچگونه »
جیمین:عشقم نترسیا الان میام نگران نباش فدات شم
جیمین زود خودشو به خونه ی ا.ت رسوند زنگ در رو زد ..ا.ت سریع درو باز کرد
جیمین:عشقم اومدم گریه نکن میخورمتا یادت رفت الان میکشمش اصلا کجاست
ا.ت:اونجاست روی تلویزیون «با اشک»
جیمین رفت زود کشتش و انداختنش بیرون و رفت پیشه ا.ت که ارومش کنه
.......
بچه ها همین قدر تونستم بزارم
ولی امیدوارم خوشتون بیاد کیوتا 💜🌑🖤🙃
جیمین:اگه اینطوری پیش بره چرا که نه
«چشمک زدن »
ا.ت:باسه «صدای بچگونه »
از زبان راوی :
یهو ا.ت احساس کرد سمت چپ لپه اش
هم خیس شد هم کشیده شد ...
ا.ت:ای ای مامان «صدای بچگونه از درد»
جیمین:کیوتتت تو چقدر ..ولی خدایی لپت عین خودم نرمه شبیه موچی ..ایندفعه بیبی موچی بهت میگم
ا.ت:باشه ..ولی خیلی بد گاز گرفتی
جیمین:گفتم می خورمت تو باور نکن
ا.ت:باشه بابا گرفتم
فلش بک وقتی رسیدن یعنی وقتی جیمین ا.ت رسوند خونه
ا.ت:جیمین میشه نری 😭
جیمین: عشقم منم دوست دارم بمونم پیشت اما نمیشه
ا.ت:باشه «صدای بغض دارم کیوت »
جیمین:ببینمت ..بغض نکنیا عسلم
حالا یه بوس بده به پرنس پرنسس خانوم
«جیمین ا.ت رو ده دقیقه ای بوسید »
جیمین:دلتنگه این مزه میشم چه کنم نمیشه اما بعداً تلافی میکنم «بوسیدن گوش ا.ت همونی که پرسینگ داره»
ا.ت :خب باسه خدافظ جیمی من «صدای بچگونه ی خیلییی کیوت و بوسیدن سیب گلوی جیمین »
جیمین: خدافظ عروسکه پرنسسی من ...
آها داشت یادم میرفت هرکاری داشتی بهم بگو ها زودی میان پیشت تو فقط زنگ بزن عشقم 💜
ا.ت:باشه گوگولی من
از زبان راوی me
ا.ت رفت داخل خونه و چراغ ها رو روشن کرد و رفت داخل اتاقش دوش گرفت لباساشو بایه هودیه کرمی که بلند بود
عوض کرد و زیرش یه لباس زیری که فقط خیلی کم از رونه پاش رو میگرفت که اونم زیره هودی بود و اصلا معلوم نبود و پاهاش لخت بود پوشید موهاشو خشک کرد و رفت داخل حال نورا نبود حوصلش سر رفته بود که یهو یه سوسک روی تلویزیون دید.....
ا.ت:جیغغغغعغغغغغغغغغ «جیغ فرا بنفش»
*راستی بچه ها ا.ت فوبیا ی سوسک و دلقک داره *
از زبان ا.ت
چون فوبیا دارم گریه میکردم و کسی هم خونه نبود رفتم کنار دم ورودی وایسادم و از ترس میلرزیدم و گریه می کردم پس زنگ زدم جیمین....
بوق بوق
جیمین:جانم عشقم خوبی چیشده
ا.ت:جیمین خونه سوسک اومده نورا هم خونه نیست منم فوبیا دارم چیکار کنم می ترسم بیا بکشش «با گریه شدید کیوت بچگونه »
جیمین:عشقم نترسیا الان میام نگران نباش فدات شم
جیمین زود خودشو به خونه ی ا.ت رسوند زنگ در رو زد ..ا.ت سریع درو باز کرد
جیمین:عشقم اومدم گریه نکن میخورمتا یادت رفت الان میکشمش اصلا کجاست
ا.ت:اونجاست روی تلویزیون «با اشک»
جیمین رفت زود کشتش و انداختنش بیرون و رفت پیشه ا.ت که ارومش کنه
.......
بچه ها همین قدر تونستم بزارم
ولی امیدوارم خوشتون بیاد کیوتا 💜🌑🖤🙃
۳.۹k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.