وقتی داییت عاشقت میشه...😈
پارت بیست و چهارم[:
زمان حال*
×خب برگردیم به خودتون برام از زمانی بگو که تازه رفتین پاریس چیکارا کردین چطور پیش رفت که اخرش به جدایی کشید
لونا:پاریس واقعا یکی زیباترین شهر هایی بود که رفتم وقای رفتیم کوک اونجا یه خونه اپارتمانی بزرگ گرفت یادمه منظرشم رو به برج ایفل بود شبا خیلی قشنگ بود من بعد دوسال دانشگاهمو تموم کردم طراحی لباس خوندم و به لطف استاد فرانسویم تونستم توی شرکت برند شنل یه کار پیدا کنم کوکم یه شرکت ماشین سازی زد من بعید میدونستم که شرکت کارش بگیره اما یهو خیلی برندش معروف شد و......
بعد اون دوسال من بلاخره رضایت دادم که باهم رابطه داشته باشیم
با یادراوری اولین رابطمون دوباره لبخند اومد روی لبام
............................................
رفته بودیم بار من زیاد مشروب نخوردم اما کوک خیلی خورد بوده بزور تا توی خونه اوردمش همین که وار شدیم تاخواستم چراغا رو روشن کنم یکی گرفتمو چسبوندم به دیوار چشمام اندازه کاسه گرد شد که کوک سرشو ارو ارو اورد جلو لبامو بوسید این اولین بوسمون نبود اما این برام خیلی عجیب بود یه احساس هیجانی داشتم هردومون میخواستیم بیشتر اون یکی رو ببوسیم هنوز زبون یکیمون از توی دهن اون یکی نیومده بود بیرون یکی دیگمون زبونشو وارد دهن اون یکی میگرد همینطوری به سمت اتاق رفتیم کوک منو پرت کرد رو تخت باعث شد بوسمون قطع بشه از شدت بی نفسی قفسه سینم میسوخت نفس نفس میزدم که کوک کمربند خودشو دراورد اومد روم دراز کشید و یه بوسه جدید رو شروع کردم ..........
برای ادامه به پی وی مراجعه کنید......
لایک+کامنت🌈
زمان حال*
×خب برگردیم به خودتون برام از زمانی بگو که تازه رفتین پاریس چیکارا کردین چطور پیش رفت که اخرش به جدایی کشید
لونا:پاریس واقعا یکی زیباترین شهر هایی بود که رفتم وقای رفتیم کوک اونجا یه خونه اپارتمانی بزرگ گرفت یادمه منظرشم رو به برج ایفل بود شبا خیلی قشنگ بود من بعد دوسال دانشگاهمو تموم کردم طراحی لباس خوندم و به لطف استاد فرانسویم تونستم توی شرکت برند شنل یه کار پیدا کنم کوکم یه شرکت ماشین سازی زد من بعید میدونستم که شرکت کارش بگیره اما یهو خیلی برندش معروف شد و......
بعد اون دوسال من بلاخره رضایت دادم که باهم رابطه داشته باشیم
با یادراوری اولین رابطمون دوباره لبخند اومد روی لبام
............................................
رفته بودیم بار من زیاد مشروب نخوردم اما کوک خیلی خورد بوده بزور تا توی خونه اوردمش همین که وار شدیم تاخواستم چراغا رو روشن کنم یکی گرفتمو چسبوندم به دیوار چشمام اندازه کاسه گرد شد که کوک سرشو ارو ارو اورد جلو لبامو بوسید این اولین بوسمون نبود اما این برام خیلی عجیب بود یه احساس هیجانی داشتم هردومون میخواستیم بیشتر اون یکی رو ببوسیم هنوز زبون یکیمون از توی دهن اون یکی نیومده بود بیرون یکی دیگمون زبونشو وارد دهن اون یکی میگرد همینطوری به سمت اتاق رفتیم کوک منو پرت کرد رو تخت باعث شد بوسمون قطع بشه از شدت بی نفسی قفسه سینم میسوخت نفس نفس میزدم که کوک کمربند خودشو دراورد اومد روم دراز کشید و یه بوسه جدید رو شروع کردم ..........
برای ادامه به پی وی مراجعه کنید......
لایک+کامنت🌈
۴.۹k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.