𝗉𝖺𝗋𝗍 𝟷 فـرشـتـه نـجـات
𝗉𝖺𝗋𝗍 𝟷 فـرشـتـه نـجـات
ویو لونا:
سلام من کیم لونا هستم و و ۱۴ سالمه
من تک فرزندم...
طبق معمول داشتم تکالیفم رو می نوشتم و برای فردا آماده میشدم.
مامانم داشت صدام میزد که برم شام،شامم هم خوردم و رفتم که بخوابم
پرش زمانی به فردا:
صبح از خواب بیدار شدم و کارای مربوطه رو انجام دادم و صبحونه خوردم و راه افتادم به سمت مدرسه
بعد از اینکه رسیدم فهمیدم خیلی دیر کردم خودم رو به کلاس رسوندم ولی انگار زنگ اول معلم نداشتیم.
من حالم یهو بد شد و رفتم دستشویی بالا آوردم ولی نمیدونم چرا.
داشتم میرفتم بیرون که یهو اون اکیپی که همیشه برام قلدری میکردن امدن.
من همیشه از پس خودم بر می امدم و هرکی اذیتم میکردم میزدم ولی الان چون حالم بد بود نتونستم کاری انجام بدم.
بردنم تو دستشویی و ی سطل آب رو خالی کردن و کلی کتکم زدن ولی آخرش یکی به دادم رسید نمیدونم کی بود ولی فرشته ی نجاتم بود... امد سمت که من دیگه هیچی نفهمیدم و سیاهی
ویو لونا:
سلام من کیم لونا هستم و و ۱۴ سالمه
من تک فرزندم...
طبق معمول داشتم تکالیفم رو می نوشتم و برای فردا آماده میشدم.
مامانم داشت صدام میزد که برم شام،شامم هم خوردم و رفتم که بخوابم
پرش زمانی به فردا:
صبح از خواب بیدار شدم و کارای مربوطه رو انجام دادم و صبحونه خوردم و راه افتادم به سمت مدرسه
بعد از اینکه رسیدم فهمیدم خیلی دیر کردم خودم رو به کلاس رسوندم ولی انگار زنگ اول معلم نداشتیم.
من حالم یهو بد شد و رفتم دستشویی بالا آوردم ولی نمیدونم چرا.
داشتم میرفتم بیرون که یهو اون اکیپی که همیشه برام قلدری میکردن امدن.
من همیشه از پس خودم بر می امدم و هرکی اذیتم میکردم میزدم ولی الان چون حالم بد بود نتونستم کاری انجام بدم.
بردنم تو دستشویی و ی سطل آب رو خالی کردن و کلی کتکم زدن ولی آخرش یکی به دادم رسید نمیدونم کی بود ولی فرشته ی نجاتم بود... امد سمت که من دیگه هیچی نفهمیدم و سیاهی
۱۹۰
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.