پارت ٢٢

که یهو کوک با رلش اومد و تو وقتی دیدی روتو اؤخوری کردی و تلویزیونتو دیدی رلش اومد پیشت بهت گفت هوی‌ دختره خشگله سلامت موش خورده
$ سلام منو موش نخورده ولی مثل اینکه تورو موش خورده
¥ با من درست حرف بزن کوتوله
$ من کوتوله اوکی تو چی هستی مث گراز درازی بهت بوم تیره برق
¥ بهتره حرف دهنتو بفهمي
$ شما اول بفحمین
¥ جونگ کوک نمیخای چیزی بگی
$ هاهاها چیشد کم اوردی
% خفه شین ا/ت برو تو اتاقت امشب پیش منی کانجو تو هم بس کن هردو خفه شین


تو اعصبانی شدی و گلدون گل رو گرفتی انداختی رو زمین و شکوندی

% ا/تتتتتتتتتتتتتتتتتتت
و بعد رفتی تو اتاقت
% خدمتکار این هارو جمع کن

کوک به آدماش گفت‌کانجو رو ببون خونش ساعت کلی اوم ٨ شب بود آدماش کانجو رو بردن تو اتاق و تو تو اتاق بودی درو هم قفل کردی اعصبانی بودی هی میگفتی
$ ازت بدم میاد ازت متنفرم عوضی دختر باز









ساعت ٩ نیم شد و تو رو تخت دراز کشیدین گفتی

$ خدایا اخه من چیکار کردم که این بلا ها سرم میاد چرا چرا پدرم منو فروخت خدایا خودت کمکم کن لطفا





خدمتکار در زد و گفت
₩ ا/ت جان برات غذا اوردم نوش حان کن
$ ممنون
$ اوم جونگ کوک رفت گم شد
جونگ کوک پائين تو حال بود شاید و گفت
% نههههههههه خانم کوچولو


$ وایی خدا هست
₩ بله
$ باشه ممنونم
₩ نوش جان


خدمتکار رفت و غذا رو خوردی گذاشتی کنار


که در اتاق یهو باز شد .....


ادامه دارد حیحیحیحیحیححییححیحیحیحینیحین