(چند پارتی درخواستی...)
(چند پارتی درخواستی...)
کاپل: جیهوپ و ات
وقتی بهش کمک کردی و جفتتون عاشق هم شدین ....
ویو جیهوپ:
چند ماه پیش برای لینا یه گردنبند با اسم مخفف اسم خودم و خودش سفارش دادم و امروز قراره برم بگیرم . لینا دختر بامزه و کیوتیه و اون اولین دختریه که دیوونه وار عاشقشم . وقتی گردنبند رو تحویل گرفتم رفتم که دوکبوکی مورد علاقمو بخورم...
=سلام جناب چی میل دارین؟
_یه بشقاب دوکبوکی و یه لیوان اب
=چشم الان براتون میارم
با تصور اینکه لینا وقتی گرنبند رو دید قراره چقدر خوشحال بشه لبخندی روی لبم اومد اما با دیدن لینا کنار بدترین دشمنم کسی که قراره ازش انتقام بگیرم یعنی چانیول لبخندم محو شد لینا حتی دستشم گرفته بود!
پس تمام این مدت داشته منو بازی میداده و اصلا علاقه ای به من نداشته.
بغض راه گلومو بسته بود و حتی نمیتونستم آب دهنم رو قورت بدم .
نتونستم خودمو کنترل کنم و پاشدم رفتم سر میزی که نشسته بودن .
_خیلی عالیه آفرین لینا خانوم دست بزنید براشون اره
لینا : جی...هو..پ؟تو ..تو این...جا چیکار میکنی؟
_اوه پس ترسیدی؟ نترس من به تو کاری ندارم و اینکه وقتی کنار عشقتی از هیچی نباید بترسی از هیچی
چانیول:اَه برو دیکه حوصلم سر رفت مثلا قرار بود یه شام رمانتیک بشه
_خیلی خب من میرم و این شامو تبدیل میکنم به رمانتیک ترین شامتون و شما لینا خانوم مرسی که دوستم داشتی خیلی ممنونم.
از اونجا میزشون دور شدم
لینا:جیهوپ توروخدا صبر کن بزار توضیح بدم
بی توجه بهش از رستوران اومدم بیرون نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه بارون میومد و شدتش هم زیاد بود قطرات بارون با گریه های من یکی شده بودن افتادم زمین و دستمو رو سینم گذاشتم و بهش چنگ زدم و بلند داد زدم:
چرا؟ چرا عاشق این شدی لعنتی چرا؟
یهو دیگه قطرات بارون نیومدن روی لباسام و صورتم با چشمای اشکیم سرمو بالا اوردم و با یجفت چشم کیوت و گردالی مواجه شدم
سلام من اتم ، حالتون خوبه؟کمک لازم ندارین؟
ولی من فقط محو زیباییش شده بودم .
هی حال...
دستمو جلوش دراز کردم که حرفشو خورد و دستمو گرفت و کمکم کرد بلندشم
_خوشبختم منم جیهوپ هستم ، حالم خوبه ولی قلبم...قلبم حالش خوب نیست!
ادامه دارد...
اسلاید دوم:تیپ جیهوپ برای رستوران
اسلاید سوم: چهره لینا
امیدوارم خوشتون اومده باشه ♡
کاپل: جیهوپ و ات
وقتی بهش کمک کردی و جفتتون عاشق هم شدین ....
ویو جیهوپ:
چند ماه پیش برای لینا یه گردنبند با اسم مخفف اسم خودم و خودش سفارش دادم و امروز قراره برم بگیرم . لینا دختر بامزه و کیوتیه و اون اولین دختریه که دیوونه وار عاشقشم . وقتی گردنبند رو تحویل گرفتم رفتم که دوکبوکی مورد علاقمو بخورم...
=سلام جناب چی میل دارین؟
_یه بشقاب دوکبوکی و یه لیوان اب
=چشم الان براتون میارم
با تصور اینکه لینا وقتی گرنبند رو دید قراره چقدر خوشحال بشه لبخندی روی لبم اومد اما با دیدن لینا کنار بدترین دشمنم کسی که قراره ازش انتقام بگیرم یعنی چانیول لبخندم محو شد لینا حتی دستشم گرفته بود!
پس تمام این مدت داشته منو بازی میداده و اصلا علاقه ای به من نداشته.
بغض راه گلومو بسته بود و حتی نمیتونستم آب دهنم رو قورت بدم .
نتونستم خودمو کنترل کنم و پاشدم رفتم سر میزی که نشسته بودن .
_خیلی عالیه آفرین لینا خانوم دست بزنید براشون اره
لینا : جی...هو..پ؟تو ..تو این...جا چیکار میکنی؟
_اوه پس ترسیدی؟ نترس من به تو کاری ندارم و اینکه وقتی کنار عشقتی از هیچی نباید بترسی از هیچی
چانیول:اَه برو دیکه حوصلم سر رفت مثلا قرار بود یه شام رمانتیک بشه
_خیلی خب من میرم و این شامو تبدیل میکنم به رمانتیک ترین شامتون و شما لینا خانوم مرسی که دوستم داشتی خیلی ممنونم.
از اونجا میزشون دور شدم
لینا:جیهوپ توروخدا صبر کن بزار توضیح بدم
بی توجه بهش از رستوران اومدم بیرون نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه بارون میومد و شدتش هم زیاد بود قطرات بارون با گریه های من یکی شده بودن افتادم زمین و دستمو رو سینم گذاشتم و بهش چنگ زدم و بلند داد زدم:
چرا؟ چرا عاشق این شدی لعنتی چرا؟
یهو دیگه قطرات بارون نیومدن روی لباسام و صورتم با چشمای اشکیم سرمو بالا اوردم و با یجفت چشم کیوت و گردالی مواجه شدم
سلام من اتم ، حالتون خوبه؟کمک لازم ندارین؟
ولی من فقط محو زیباییش شده بودم .
هی حال...
دستمو جلوش دراز کردم که حرفشو خورد و دستمو گرفت و کمکم کرد بلندشم
_خوشبختم منم جیهوپ هستم ، حالم خوبه ولی قلبم...قلبم حالش خوب نیست!
ادامه دارد...
اسلاید دوم:تیپ جیهوپ برای رستوران
اسلاید سوم: چهره لینا
امیدوارم خوشتون اومده باشه ♡
۳.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.