قهر كرد و ديگه جوابمو نداد🥀
قهر كرد و ديگه جوابمو نداد🥀
اعصابم خورد شد گوشيمو خاموش كردم و گذاشتم كنار تا بخوابم🥀
يكم تو تختم اين ور اون ور شدم
ديدم كلافه ام🥀
نميتونم بدونِ شب بخير گفتن بهش بخوابم 🥀
گوشيمو روشن كردم🥀
رفتم تو صفحه چت ديدم عكسِ پروفايلش دپ شده و لست سينش واسه چند دقيقه پيشه🥀
با خودم گفتم چجوري تونسته بدونِ آشتي با من خوابِش ببره🥀
.
.
صب كه بيدارشدم ديدم سين زده و جواب نداده🥀
عصبي شدم و فوري بهش زنگ زدم🥀
خيلي سرد جوابمو داد و گفت كه بايد بره و كارِ واجبي دارم
قشنگ معلوم بود كه داره بهونه ميگيره🥀
اما بهونه چي واقعا نميدونستم🥀
داشتم ديوونه ميش��م اما دلم نميومد بهش چيزي بگم🥀
فقط بهش گفتم كه چقدر دوستش دارم و چقدر واسم با ارزشه
گفتم شايد ميخواد منو اذيت كنه🥀
بذار بهش زنگ بزنم اروم شه🥀
اخه هميشه ميگفت كه صدايِ من چقدر آرومش ميكنه🥀
ديدم عكس پروفايل عوض شد
عكسِ دو تا دسته🥀
عمرا دستِِِ اون باشه🥀
عكس كه كامل لود شد ديدم🥀
دستِ خودشِ🥀
همون دستبنديِ كه من بهش هديه داده بودم🥀
دستام داشت ميلرزيد🥀
تايپ ميكردم🥀
مكث ميكردم🥀
فكر ميكردم 🥀
پاك ميكردم
كه يهو ديدم
اابلاكم كرد..؛)
اعصابم خورد شد گوشيمو خاموش كردم و گذاشتم كنار تا بخوابم🥀
يكم تو تختم اين ور اون ور شدم
ديدم كلافه ام🥀
نميتونم بدونِ شب بخير گفتن بهش بخوابم 🥀
گوشيمو روشن كردم🥀
رفتم تو صفحه چت ديدم عكسِ پروفايلش دپ شده و لست سينش واسه چند دقيقه پيشه🥀
با خودم گفتم چجوري تونسته بدونِ آشتي با من خوابِش ببره🥀
.
.
صب كه بيدارشدم ديدم سين زده و جواب نداده🥀
عصبي شدم و فوري بهش زنگ زدم🥀
خيلي سرد جوابمو داد و گفت كه بايد بره و كارِ واجبي دارم
قشنگ معلوم بود كه داره بهونه ميگيره🥀
اما بهونه چي واقعا نميدونستم🥀
داشتم ديوونه ميش��م اما دلم نميومد بهش چيزي بگم🥀
فقط بهش گفتم كه چقدر دوستش دارم و چقدر واسم با ارزشه
گفتم شايد ميخواد منو اذيت كنه🥀
بذار بهش زنگ بزنم اروم شه🥀
اخه هميشه ميگفت كه صدايِ من چقدر آرومش ميكنه🥀
ديدم عكس پروفايل عوض شد
عكسِ دو تا دسته🥀
عمرا دستِِِ اون باشه🥀
عكس كه كامل لود شد ديدم🥀
دستِ خودشِ🥀
همون دستبنديِ كه من بهش هديه داده بودم🥀
دستام داشت ميلرزيد🥀
تايپ ميكردم🥀
مكث ميكردم🥀
فكر ميكردم 🥀
پاك ميكردم
كه يهو ديدم
اابلاكم كرد..؛)
۹.۷k
۱۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.