پارت چهارده
لی میونگ:الو سلام بله
کوک:کارت داشتیم
جیمین:بگو که چیکار داری
کوک:اره چیزه برای محموله
لی میونگ:اره فهمیدم فردا بیاید ها
کوک:باشه
ت که غرق نگاه به شوگا شده بودی
کوک:یه جوری حسودی میکرد
جیمین:چیه چرا داری اینجوری نگاه میکنی؟ ( اروم در گوش کوک گفت)
کوک:تازه ده دقیقه نیست که میشناستش اینجوری نگاهش میکنه
جیمین:حسود مگه تو نگفتی کسی رو دوست نداری
کوک:نه من دوستش ندارم( ایی دوروغ گو)
ت:چیه دارید پچ پچ میکنید؟
کوک:هیچی
تهیونگ:عه شوگا فک کنم گوشیت داره زنگ میزنه
شوگا :عه اره دوستمه
جیمین:عه چیزه قرار نیست بریم
سوار ماشین میشید و میرید
ت:چه ماشینی داری اقای شجاع
کوک:عه خوشت اومد
( نوع ماشین=پاترول)
تهیونگ:چی شده که بهش میگید اقای شجاع
ت:کوک جونمو نجات داد وقتی ماشین میخاست ماشین بهم بزنه پرید جلو و جونمو نجات داد
شوگا:اوه از این شجاع بازیام بلد بودی به ما نگفتی
تهیونگ:عه پس ممنونم که جون خواهرمو نجات دادی
جیمین:خوب بریم پیش لی میونگ
میرید
لی میونگ:عه سلام
کوک:خوبی
جیمین:سلام
تهیونگ:سلام
شوگا:چطوری
ت:سلام
لی میونگ:بریم تو قهوه بخوریم
ت:بریم
یهو پات به پله گیر میکنه و کوک دستتو میگیره
ت:عه بازم جونمو نجات دادی
کوک:خوب جلو دستم بودی
تهیونگ:حواست کجاستتتت
لی میونگ:خوب بریم تو
ت:اره بریم
کوک:حواست باشه
جیمین:برید الان میام
جیمین گوشیشو در میاره و یکی به اسم میا رو میگیره( میا خواهر لیاعه)
جیمین:الو میا کارو انجام دادم
میا:عه
شرط
⁵لایک
⁷کامنت
ببخشید اگه دیر به دیر میزارم چون امتحانا شروع شده ولی سعیی میکنم بزارم
کوک:کارت داشتیم
جیمین:بگو که چیکار داری
کوک:اره چیزه برای محموله
لی میونگ:اره فهمیدم فردا بیاید ها
کوک:باشه
ت که غرق نگاه به شوگا شده بودی
کوک:یه جوری حسودی میکرد
جیمین:چیه چرا داری اینجوری نگاه میکنی؟ ( اروم در گوش کوک گفت)
کوک:تازه ده دقیقه نیست که میشناستش اینجوری نگاهش میکنه
جیمین:حسود مگه تو نگفتی کسی رو دوست نداری
کوک:نه من دوستش ندارم( ایی دوروغ گو)
ت:چیه دارید پچ پچ میکنید؟
کوک:هیچی
تهیونگ:عه شوگا فک کنم گوشیت داره زنگ میزنه
شوگا :عه اره دوستمه
جیمین:عه چیزه قرار نیست بریم
سوار ماشین میشید و میرید
ت:چه ماشینی داری اقای شجاع
کوک:عه خوشت اومد
( نوع ماشین=پاترول)
تهیونگ:چی شده که بهش میگید اقای شجاع
ت:کوک جونمو نجات داد وقتی ماشین میخاست ماشین بهم بزنه پرید جلو و جونمو نجات داد
شوگا:اوه از این شجاع بازیام بلد بودی به ما نگفتی
تهیونگ:عه پس ممنونم که جون خواهرمو نجات دادی
جیمین:خوب بریم پیش لی میونگ
میرید
لی میونگ:عه سلام
کوک:خوبی
جیمین:سلام
تهیونگ:سلام
شوگا:چطوری
ت:سلام
لی میونگ:بریم تو قهوه بخوریم
ت:بریم
یهو پات به پله گیر میکنه و کوک دستتو میگیره
ت:عه بازم جونمو نجات دادی
کوک:خوب جلو دستم بودی
تهیونگ:حواست کجاستتتت
لی میونگ:خوب بریم تو
ت:اره بریم
کوک:حواست باشه
جیمین:برید الان میام
جیمین گوشیشو در میاره و یکی به اسم میا رو میگیره( میا خواهر لیاعه)
جیمین:الو میا کارو انجام دادم
میا:عه
شرط
⁵لایک
⁷کامنت
ببخشید اگه دیر به دیر میزارم چون امتحانا شروع شده ولی سعیی میکنم بزارم
۴.۴k
۱۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.