همیشه از سکوت تنفر داشتم ولی سکوت اون مسیر بسیار عجیب برا
همیشه از سکوت تنفر داشتم ولی سکوت اون مسیر بسیار عجیب برایم دلنشین بود از مزاییک های کف کوچه تا گلدان هایی که کنار راه پله ها به چشم میخوردند بسیار ساده و معمولی بودن ولی چشمام از تماشایشان خسته نمیشد و مفهومی جز زیبایی از مغزم نمیگذشت به سختی از ان حال طراوت عجیب که اولین بار حس میکردم واقعا در دلم وجود دارد دل کندم و بر خلاف عجله و بی میلی همیشه ام به ارامی و با احساس کشش عجیبی حیاط را گذارندم و از راه پله سنگی پایین رفتم در دل میگفتم کاش زیرزمین نبود چون هرگز تصویر و خاطرات خوبی از زیرزمین نداشتم وجود پرده جلوی در ورود برایم عجیب بود وقتی پرده را کنار زدم چند لحظه ای کاملا محو تماشا بودم انگار زیباتر از ان جا در عمر ندیده باشم کمی بعد با دقت بیشتری نگاه کردم همه چیز مثل حیاط بسیار ساده و معمولی بود ولی هرچه بیشتر دقت میکردم چشمانم جز زیبایی نمیدید همه چیز وقتی وارد شدم غیر قابل باورتر شد آرامش و حس خوبی که داشتم قابل توصیف با کلمات نیست در حال خود غرق بودم که دختر کوچکی به من نزدیک شد او چیزی نگفت ولی نا خوداگاه دستم رو جلو بردم مایعی روی دستم ریخت وای نه گلاب! ازش بدم میومد هرجا میدیدم یا بوش میومد با چند متر فاصله رد میشدم ولی این بار بوش اونقدر از عطرای مورد علاقم بهتر بود که در نظرم بی ارزش شدن همون بوی همیشگی بود ولی قابل توصیف نیست چقد همه چیز اونجا متفاوت فوق العاده بود رفتم اخر سالن جایی که بشه آشپزخانه رو دید نشستم این عادتم بود هروقت خانواده به زور منو میبردن روضه همچین جایی مینشستم تا با نگاه به رفت امد اشپزخانه خودمو مشغول کنم و اکثرا حتی یه کلمه از چیزایی که پشت بلندگو میگفتن رو هم نمیشنیدم داشتم مجلس هنوز خلوت بود و فضا تقریبا ساکت بود اطراف رو نگاه میکردم طاقچه های کوچیک زیادی وجود داشت و یه بخاری قدیمی هم روبروی اشپزخونه دور سالن روی زمین پتو سفید و متکا برای نشستن همینجور که اطراف رو نگاه میکردم با صدای همون دختر بچه به خودم اومدم سینی چایی رو جلوم گرفت واقعا قهوه میخواستم و از چایی خوشم نمیومد ولی
مایل به پارت دو؟
مایل به پارت دو؟
۲.۵k
۱۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.