تکپارتی ` ~ آقازاده ~
*****
پلکهاشو روی هم فشار داد ، اون لعنتی نمیخواست دست از زیاد کردن عذاب وجدانش برداره ؟
نامه رو باز کرد و شروع به خوندن کرد :
_ به نام نقاش چشمهایت _
( آقازاده) ، من وجودتو همه جا حس میکنم !!
داخل تك تك رنگها حست میکنم
توی تك تك مزه های انواع خوردنی ها ، شیرین ، تلخ ، بامزه ، خنثی ، سبک ، سنگین ، انرژی آور و . .
توی آسمون میبینمت ، ستاره ای ، ماهی ، خورشیدی ، ابری ، بارونی ، برفی ، اشعه ای !!
داخل عطری که میزنم نفس میکِشمت
مردم داخل مردمك چشمام تورو میبینن
در تلاش استشمام کردن همون وزش بادی که تو بازدم کردی هستم .
تو حرفایی که زده میشه و شنیده میشه میشنومت میبینمت حست میکنم ..
هر آهنگی ، از تو یاد میکنه و تورو حس میکنم رو تك تك نغمه ها خندون میرقصی !
داخل تك تك حل مشکلاتم حست میکنم انگار مثل الگو عمل میکنی !
تمام خاطراتی که با تو بودن جز یك رویا یا فانتزی بیش نبودن ، حتی توی فانتزیام هم حضور داری .
بر حساب اینکه توی همون حرکت تورو حس کنم ، حرکاتم رو میچینم و اخلاقم را اونطور که تو هستی و بتونم در رفتارم ببینمت ، بیان میکنم !
آینده ام که رویایی بیش نیست هم تا آخرش تو هستی .
تو بند بند وجودم ، تك تك سلول های تنم ، تو تمام رگهای مغز و قلبم جریان داری .
چیشد که اینطوری گرفتار تو شدم ؟!
چیشد که من رو رها کردی آقازاده ؟!
تو ...
نامه رو با حرص مچاله کرد ، باید چیکار میکرد ؟!
_ میخوام فراموشت کنم اما قولها و حرفهای قشنگت نمیزاره ستاره کوچولو ... میدونی چیه کوچولو ؟ میخوام داشته باشمت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ میخوام کنارم حست کنم اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ میخوام تو آغوشم ببینمت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ میخوام ببوسمت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ دلتنگی رو نمیخوام ، تورو میخوام اما وجودم بهت آسیب میزنه .
چندبار بگم ، میخوامت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؟!
این چند کلمه حالم رو نابود میکنه ، من بهت آسیب میزنم ؛ آره ، بودنم آزاردهنده است ، نه برایِ تو ، بلکه روحت ، کاری جز کنار اومدن با نبودمون از دستم برنمیاد . با فکرت به خواب میرم ، با فکرت نفس میکشم ، با فکرت لبام لبخند رو به خودش میبینه ، با فکرت چشمام باریدن رو از یاد نمیبرن ، بذار اینطوری بگم که با فکرت زندگی میکنم ؛ اما همهی اینها خیالی بیش نیست ؛ من فقط آسیب میزنم .
تحمل کن ستاره کوچولو ، مرگم بهتر از آسیب زدن به توئه ... آدم مرده باشه ،
بهتر از اینه که هر ثانیه آرزوی مرگ کنه .
بهت گفته بودم هانول ، گفته بودم نزدیکم نشو ؛ من قاتل تموم روزهای خوبتم ، ولی خب ...
امشب قراره آقازاده ت آسمونی شه ، امیدوارم زودتر تموم بشه ..
مشکل اینجاست که فکر کردم اگه تلاش کنم درست میشه ستاره کوچولو !
آقازاده ت رو ببخش !
****
نظر ؟ 🫧🥱
پلکهاشو روی هم فشار داد ، اون لعنتی نمیخواست دست از زیاد کردن عذاب وجدانش برداره ؟
نامه رو باز کرد و شروع به خوندن کرد :
_ به نام نقاش چشمهایت _
( آقازاده) ، من وجودتو همه جا حس میکنم !!
داخل تك تك رنگها حست میکنم
توی تك تك مزه های انواع خوردنی ها ، شیرین ، تلخ ، بامزه ، خنثی ، سبک ، سنگین ، انرژی آور و . .
توی آسمون میبینمت ، ستاره ای ، ماهی ، خورشیدی ، ابری ، بارونی ، برفی ، اشعه ای !!
داخل عطری که میزنم نفس میکِشمت
مردم داخل مردمك چشمام تورو میبینن
در تلاش استشمام کردن همون وزش بادی که تو بازدم کردی هستم .
تو حرفایی که زده میشه و شنیده میشه میشنومت میبینمت حست میکنم ..
هر آهنگی ، از تو یاد میکنه و تورو حس میکنم رو تك تك نغمه ها خندون میرقصی !
داخل تك تك حل مشکلاتم حست میکنم انگار مثل الگو عمل میکنی !
تمام خاطراتی که با تو بودن جز یك رویا یا فانتزی بیش نبودن ، حتی توی فانتزیام هم حضور داری .
بر حساب اینکه توی همون حرکت تورو حس کنم ، حرکاتم رو میچینم و اخلاقم را اونطور که تو هستی و بتونم در رفتارم ببینمت ، بیان میکنم !
آینده ام که رویایی بیش نیست هم تا آخرش تو هستی .
تو بند بند وجودم ، تك تك سلول های تنم ، تو تمام رگهای مغز و قلبم جریان داری .
چیشد که اینطوری گرفتار تو شدم ؟!
چیشد که من رو رها کردی آقازاده ؟!
تو ...
نامه رو با حرص مچاله کرد ، باید چیکار میکرد ؟!
_ میخوام فراموشت کنم اما قولها و حرفهای قشنگت نمیزاره ستاره کوچولو ... میدونی چیه کوچولو ؟ میخوام داشته باشمت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ میخوام کنارم حست کنم اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ میخوام تو آغوشم ببینمت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ میخوام ببوسمت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؛ دلتنگی رو نمیخوام ، تورو میخوام اما وجودم بهت آسیب میزنه .
چندبار بگم ، میخوامت اما وجودم بهت آسیب میزنه ؟!
این چند کلمه حالم رو نابود میکنه ، من بهت آسیب میزنم ؛ آره ، بودنم آزاردهنده است ، نه برایِ تو ، بلکه روحت ، کاری جز کنار اومدن با نبودمون از دستم برنمیاد . با فکرت به خواب میرم ، با فکرت نفس میکشم ، با فکرت لبام لبخند رو به خودش میبینه ، با فکرت چشمام باریدن رو از یاد نمیبرن ، بذار اینطوری بگم که با فکرت زندگی میکنم ؛ اما همهی اینها خیالی بیش نیست ؛ من فقط آسیب میزنم .
تحمل کن ستاره کوچولو ، مرگم بهتر از آسیب زدن به توئه ... آدم مرده باشه ،
بهتر از اینه که هر ثانیه آرزوی مرگ کنه .
بهت گفته بودم هانول ، گفته بودم نزدیکم نشو ؛ من قاتل تموم روزهای خوبتم ، ولی خب ...
امشب قراره آقازاده ت آسمونی شه ، امیدوارم زودتر تموم بشه ..
مشکل اینجاست که فکر کردم اگه تلاش کنم درست میشه ستاره کوچولو !
آقازاده ت رو ببخش !
****
نظر ؟ 🫧🥱
۶.۱k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.