kim Taehyung پارت 8
منه عجیب***8
ویو فردا صبح*ساعت:7
تهیونگ: ا/ت جونم.بیبی؟ عشقم؟ لطفا بیدار شو دیگه .دیرمون میشه ها
ا/ت: تروخدا بزار بخوابم ددی.دیشب مردم دیگه
تهیونگ: اگه بگم اردو داریم چی؟ها؟
ا/ت: اوووو.راست میگی.تا تهیونگ گفت اردو داریم مثه فرفره از رو تخت بلند شدمو کارامو کردم و رفتم پشته میزه صبحونه
تهیونگ: یعنی خداوکیلی انقد به اردو علاقه داری؟-_-
ا/ت: بلههههههههه.حالا بیا صبحانه منو بده.
تهیونگ: اومدم.رفتم پایین پیش ا/ت و 2 دیقه ای چندتا پنکیک تمشکی و توت فرنگی درست کردم
ا/ت: مرسییی ته ته جونم.خیلی خوشمزه بود.من برم لباسامو بپوشم
تهیونگ:باشه بیب تو برو منم الان میام
(تهیونگو ا/ت لباساشونو پوشیدن و با ماشین تهیونگ رفتن رسیدم مدرسه)
ویو توی مدرسه**
م/د(تهیونگ): خب سلام بچه ها لطفا به صف شین که با نظم و ترتیب سواره اتوبوس شین.اوکی؟
بچه ها: چشم اقای کیممممممم
(توجه داشته باشید که از اینجا یکی از دخترا به اسم هارا و یکی از پسرا به اسمه هیو دشمنه ا/ت هستن که اتفاقا باهم توی یه کلاسن)
هارا:ببخشید اقای کیم من نمیتونم تو اتوبوس بشینم
تهیونگ: منظور؟
هارا: خب اینکه من تو اتوبوس حالم بد میشه(دروغ)و میشه تو ماشین شما بشینم؟؟لطفاا؟(کیوت حالت)
تهیونگ: نه من قبول نمیکنم .حالاهم لطفا رضایت نامت رو بده تا بری بشینی
هارا: ای واای.یادم رفته بیارم.
تهیونگ: خب شرمنده از اردو حذف میشی.
(توی صف نوبته ا/ته که رضایت نامش رو به تهیونگ بده.ینی الان جلوی ته هست)
تهیونگ: نفر بهدی __ خانم ا/ت.
ا/ت: بفرمایید اقای کیم(چشمک)
تهیونگ:ا/ت چرا رضایت نامت گوشش پاره اس؟(ته و ا/ت نقشه کشیدن
هارا: خب اقا یعنی این دختره هم از اردو محروم میشه ؟(خوشحال)
تهیونگ: نه .نمیشه
هارا: وا.چرا؟
تهیونگ: چون حداقل همراشه.مثه تو که نیست.دختر به این خوبی-___-
هارا در حال اتش گرفتن
ا/ت: اقای کیم من الان کجا برم ؟
تهیونگ: فعلا تو اتوبوس برو بشین تا تکلیف روشن شه(چشمک)
همه ی بچه ها تو اتوبوسن
ویو تهیونگ: همه ی بچه ها تموم شدن و به لطف خودم هارا هم اردو نمیاد.(اعتماد به نفست تو حلقم-------__________-------)
تهیونگ: ادمین اگه زر نزنی میام تو خوابت .
ادمین: واقعاااااا اقای گود بوی؟
تهیونگ:اره بخدا تو خواب فالور هاتم میام قول میدم .فقط زر نزن
ویو تهیونگ: ولی نباید بزارم که هیو نزدیکه ا/ت شه. پس میارمش پیش خودم تو ماشین باهم باشیم
فلش بک به 1 سال قبل ماجرای ا/ت و هیو(اون پسره)****
ماجرای دشمنیه ا/ت و هیو از اینجا شروع میشه که اون اوایل ا/ت و هیو تو 15 تا 18 سالگی خیلی باهم فاب بودن. البته بچگیشونم همینطور ولی تو این سنین بیشتر.خلاصه یه روز که ا/ت و هیو باهم تو کلاس نشسته بودن یعنی بغل دستی بودن یه مرتبه هیو شروع میکنه به لمس کردنه رونه ا/ت. ا/ت هم تحریک میشه ولی بروی خودش نمیاره و تلاش میکنه که دستشو برداره که نمیشه. بعد توی زنگه تفریح هیو ا/ت رو براید استایل بغل میکنه و میبره پشته مدرسه و ازار جنسی میرسونه و... ا/ت هم به اونجاش میزنه و فرار میکنه و این میشه که باهم دشمن میشنو تهیونگم میدونه
پایان فلش بک/////
خب بچه ها واقعا تو این دو روز که نظر دادین و دنبال کردین از نظر روحی خیلی انرژی گرفتم. به خصوص وقتی یکیتون گفتید که:
(اگه من بودم معلمه رو جر میدادم.) خیلی خندم گرفت و علاقه به دوستی باهاتون دارم. ای لاو یووو بیبی های گلم.
ویو فردا صبح*ساعت:7
تهیونگ: ا/ت جونم.بیبی؟ عشقم؟ لطفا بیدار شو دیگه .دیرمون میشه ها
ا/ت: تروخدا بزار بخوابم ددی.دیشب مردم دیگه
تهیونگ: اگه بگم اردو داریم چی؟ها؟
ا/ت: اوووو.راست میگی.تا تهیونگ گفت اردو داریم مثه فرفره از رو تخت بلند شدمو کارامو کردم و رفتم پشته میزه صبحونه
تهیونگ: یعنی خداوکیلی انقد به اردو علاقه داری؟-_-
ا/ت: بلههههههههه.حالا بیا صبحانه منو بده.
تهیونگ: اومدم.رفتم پایین پیش ا/ت و 2 دیقه ای چندتا پنکیک تمشکی و توت فرنگی درست کردم
ا/ت: مرسییی ته ته جونم.خیلی خوشمزه بود.من برم لباسامو بپوشم
تهیونگ:باشه بیب تو برو منم الان میام
(تهیونگو ا/ت لباساشونو پوشیدن و با ماشین تهیونگ رفتن رسیدم مدرسه)
ویو توی مدرسه**
م/د(تهیونگ): خب سلام بچه ها لطفا به صف شین که با نظم و ترتیب سواره اتوبوس شین.اوکی؟
بچه ها: چشم اقای کیممممممم
(توجه داشته باشید که از اینجا یکی از دخترا به اسم هارا و یکی از پسرا به اسمه هیو دشمنه ا/ت هستن که اتفاقا باهم توی یه کلاسن)
هارا:ببخشید اقای کیم من نمیتونم تو اتوبوس بشینم
تهیونگ: منظور؟
هارا: خب اینکه من تو اتوبوس حالم بد میشه(دروغ)و میشه تو ماشین شما بشینم؟؟لطفاا؟(کیوت حالت)
تهیونگ: نه من قبول نمیکنم .حالاهم لطفا رضایت نامت رو بده تا بری بشینی
هارا: ای واای.یادم رفته بیارم.
تهیونگ: خب شرمنده از اردو حذف میشی.
(توی صف نوبته ا/ته که رضایت نامش رو به تهیونگ بده.ینی الان جلوی ته هست)
تهیونگ: نفر بهدی __ خانم ا/ت.
ا/ت: بفرمایید اقای کیم(چشمک)
تهیونگ:ا/ت چرا رضایت نامت گوشش پاره اس؟(ته و ا/ت نقشه کشیدن
هارا: خب اقا یعنی این دختره هم از اردو محروم میشه ؟(خوشحال)
تهیونگ: نه .نمیشه
هارا: وا.چرا؟
تهیونگ: چون حداقل همراشه.مثه تو که نیست.دختر به این خوبی-___-
هارا در حال اتش گرفتن
ا/ت: اقای کیم من الان کجا برم ؟
تهیونگ: فعلا تو اتوبوس برو بشین تا تکلیف روشن شه(چشمک)
همه ی بچه ها تو اتوبوسن
ویو تهیونگ: همه ی بچه ها تموم شدن و به لطف خودم هارا هم اردو نمیاد.(اعتماد به نفست تو حلقم-------__________-------)
تهیونگ: ادمین اگه زر نزنی میام تو خوابت .
ادمین: واقعاااااا اقای گود بوی؟
تهیونگ:اره بخدا تو خواب فالور هاتم میام قول میدم .فقط زر نزن
ویو تهیونگ: ولی نباید بزارم که هیو نزدیکه ا/ت شه. پس میارمش پیش خودم تو ماشین باهم باشیم
فلش بک به 1 سال قبل ماجرای ا/ت و هیو(اون پسره)****
ماجرای دشمنیه ا/ت و هیو از اینجا شروع میشه که اون اوایل ا/ت و هیو تو 15 تا 18 سالگی خیلی باهم فاب بودن. البته بچگیشونم همینطور ولی تو این سنین بیشتر.خلاصه یه روز که ا/ت و هیو باهم تو کلاس نشسته بودن یعنی بغل دستی بودن یه مرتبه هیو شروع میکنه به لمس کردنه رونه ا/ت. ا/ت هم تحریک میشه ولی بروی خودش نمیاره و تلاش میکنه که دستشو برداره که نمیشه. بعد توی زنگه تفریح هیو ا/ت رو براید استایل بغل میکنه و میبره پشته مدرسه و ازار جنسی میرسونه و... ا/ت هم به اونجاش میزنه و فرار میکنه و این میشه که باهم دشمن میشنو تهیونگم میدونه
پایان فلش بک/////
خب بچه ها واقعا تو این دو روز که نظر دادین و دنبال کردین از نظر روحی خیلی انرژی گرفتم. به خصوص وقتی یکیتون گفتید که:
(اگه من بودم معلمه رو جر میدادم.) خیلی خندم گرفت و علاقه به دوستی باهاتون دارم. ای لاو یووو بیبی های گلم.
۷.۴k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.