پارت13
کوک: دیدی من راستشو گفتم، حالا ببینیم چقد مقاومت میکنی(منحرف نباشیم😂)
ات: اوکی. کوک: من برم، سوجو بگیرم.
ات؛: گمشو.رفتم از ماشین بیرون هوایی تازه کنم، بیرون به ماشین تکیه داده بودم، از کوچه مشتی اراذل اومدن طرفم.
ارازل: جون عجب کیسی وایساده.
ات: گمشوووو. ارازل: زبون هم داره.
شروع کردن دست زدن به ات. ات زد تو گوشش، بچه این دختره رو بگیرید بیارید.
ات: داد میزد ولم کنید عوضیا.
ویو کوک
داشتم وسایل هارو حساب میکردم، دیدم ات رو دارن میرن: یاااا عوضیا، حمله کرد زدشون. جونکوک زخمی شده بود.
ات: خوبی. کوک: ار چیزی نیست تو خوبی. ات: اره.وایسا الان میام.
ات رفت چسب زخم و سوجو هارو بگیره اومد. ات پاشو بریم، نشستیم داخل ماشین، بعد از 10مین رسیدیم خونه، رفتیم داخل، داشتم زخماشو پانسمان میکردم.
رسیدم به لبش، قلبم داشت تند تند میزد نمیدونم چرا ولی دلم میخواست.....
ات: اوکی. کوک: من برم، سوجو بگیرم.
ات؛: گمشو.رفتم از ماشین بیرون هوایی تازه کنم، بیرون به ماشین تکیه داده بودم، از کوچه مشتی اراذل اومدن طرفم.
ارازل: جون عجب کیسی وایساده.
ات: گمشوووو. ارازل: زبون هم داره.
شروع کردن دست زدن به ات. ات زد تو گوشش، بچه این دختره رو بگیرید بیارید.
ات: داد میزد ولم کنید عوضیا.
ویو کوک
داشتم وسایل هارو حساب میکردم، دیدم ات رو دارن میرن: یاااا عوضیا، حمله کرد زدشون. جونکوک زخمی شده بود.
ات: خوبی. کوک: ار چیزی نیست تو خوبی. ات: اره.وایسا الان میام.
ات رفت چسب زخم و سوجو هارو بگیره اومد. ات پاشو بریم، نشستیم داخل ماشین، بعد از 10مین رسیدیم خونه، رفتیم داخل، داشتم زخماشو پانسمان میکردم.
رسیدم به لبش، قلبم داشت تند تند میزد نمیدونم چرا ولی دلم میخواست.....
۴.۴k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.