{در روز ازدواج جدید }
{در روز ازدواج جدید }
وارت ۳۲
ات رویه صندلی نشست جیمین هم کنار اش نشست
ات : خوب میرم سر اصل مطلب بیبن جیمین هوسوک نی سان رو دوست داره و انگار نی سان عاشق یکی دیگست تو باید بفهی که عاشق کیه
جیمین : عشقم نفسی بکش اول آدم میگه حالت چطوره بعدشم من چطوری بفهمم
ات : خوب از تهیونگ بپورس
جیمین اخم کرد و گفت
جیمین : باشه تهیونگ باهاش صمیمیه بهش میگم از زیر زبونش بیرون بکشه
ات : وای خیلی هم خوب میشه باید منم از نی سان بپرسم راستی نکنه تهیونگ باشه
جیمین به صندلی تیکه داد و گفت
جیمین : امکان داره
ات : جیمین باهم قهر کردی
جیمین در هالی که قیافه گرفته بود گفت
جیمین : نه
ات فهمیده بود که جیمین قهر کرده بود بهش نزدیک شد و درست ل*ب هایش رو رویه گردن جیمین گذاشت و ب*وسی رو رویه گردن جیمین گذاشت جیمین با این کار ات خندی کرد و ل*به پایین اش رو گاز گرفت و گفت
جیمین : چیکار میکنی
ات صورت اش نزدیک صورت جیمین بود و گفت
ات : مگه چیکار کردم
جیمین : خوب بلدی آشتی ام بدی
ات : خوب معلومه
جیمین دست هایش رو دوره ک*مره ات حلقه کرد و و به خودش نزدیک اش کرد اما ات دست هایش رو پس زد
ات : زشته تو کافیه
و ازش فاصله گرفت و برایه ناز کردن برایه جیمین از رویه صندلی بلند شد و قدم برداشت سمت در
جیمین هم به دنبال ات رفت از کافه بیرون رفت و همه جارو آنالیز کرد اما ات نبود
جیمین : اتتتتت
دست های کوچیکی دوره ک*مر جیمین حلقه شد و سرشو گذاشت رویه شانه جیمین
جیمین متوجه شد که کی بود
ات : جیمین خیلی خیلی و زیا زیاد میخواهم بغلت کنم
جیمین : پس تا هر وقت میخواهی همینجوری بغلم کن
ات غمگین گفت
ات : میترسم از اینکه بقیه مانه شه
جیمین دست هایش رو از رویه ک*مر خودش جدا کرد و روبه رو اش شد
جیمین : من همچین اجازه نمیدم
ات با اون چشم هایه غمگین اش گفت
ات : واقعا
جیمین: معلومه میدونی که اسم من جیمینه
و دختره داستان ما رو در اغوشش گرفت
》》》》》》》》》》》》》》》》
صبح روزه بعدش جیمین به دنبال تهیونگ رفته بود تا با هم برن مدرسه
تو ماشین نشسته بودن جیمین نمیدونست چجوری ازش بپرسه
جیمین : تهیونگ میخواستم یه چیزی بگم
تهیونگ که سرش تو گوشی بود گفت
تهیونگ : آره دوسم داره
جیمین شکه به تهیونگ نگاه میکرد چجوری فهمید کی رو میگه
تهیونگ گوشی اش رو خاموش کرد و گذاشت اش تو جیب اش یه پاهش رو گذاشت رویه اونیکی پاش و کت اش رو درست کرد و گفت
تهیونگ : نی سان منو دوست داره
جیمین شکه گفت
جیمین : از کجا میدونی من میخواستم اينو بگم
تهیونگ : خوب معلومه
جیمین : خوب هالا چیکار کنم
جیمین تو فکر فروع رفت اونی که دوسش داشت تهیونگ بود یعنی رفیق اش اما هوسوک نی سان رو دوست داره یعنی این موضوع رو ر*ابطه ات و جیمین تأثیر میزاره
وارت ۳۲
ات رویه صندلی نشست جیمین هم کنار اش نشست
ات : خوب میرم سر اصل مطلب بیبن جیمین هوسوک نی سان رو دوست داره و انگار نی سان عاشق یکی دیگست تو باید بفهی که عاشق کیه
جیمین : عشقم نفسی بکش اول آدم میگه حالت چطوره بعدشم من چطوری بفهمم
ات : خوب از تهیونگ بپورس
جیمین اخم کرد و گفت
جیمین : باشه تهیونگ باهاش صمیمیه بهش میگم از زیر زبونش بیرون بکشه
ات : وای خیلی هم خوب میشه باید منم از نی سان بپرسم راستی نکنه تهیونگ باشه
جیمین به صندلی تیکه داد و گفت
جیمین : امکان داره
ات : جیمین باهم قهر کردی
جیمین در هالی که قیافه گرفته بود گفت
جیمین : نه
ات فهمیده بود که جیمین قهر کرده بود بهش نزدیک شد و درست ل*ب هایش رو رویه گردن جیمین گذاشت و ب*وسی رو رویه گردن جیمین گذاشت جیمین با این کار ات خندی کرد و ل*به پایین اش رو گاز گرفت و گفت
جیمین : چیکار میکنی
ات صورت اش نزدیک صورت جیمین بود و گفت
ات : مگه چیکار کردم
جیمین : خوب بلدی آشتی ام بدی
ات : خوب معلومه
جیمین دست هایش رو دوره ک*مره ات حلقه کرد و و به خودش نزدیک اش کرد اما ات دست هایش رو پس زد
ات : زشته تو کافیه
و ازش فاصله گرفت و برایه ناز کردن برایه جیمین از رویه صندلی بلند شد و قدم برداشت سمت در
جیمین هم به دنبال ات رفت از کافه بیرون رفت و همه جارو آنالیز کرد اما ات نبود
جیمین : اتتتتت
دست های کوچیکی دوره ک*مر جیمین حلقه شد و سرشو گذاشت رویه شانه جیمین
جیمین متوجه شد که کی بود
ات : جیمین خیلی خیلی و زیا زیاد میخواهم بغلت کنم
جیمین : پس تا هر وقت میخواهی همینجوری بغلم کن
ات غمگین گفت
ات : میترسم از اینکه بقیه مانه شه
جیمین دست هایش رو از رویه ک*مر خودش جدا کرد و روبه رو اش شد
جیمین : من همچین اجازه نمیدم
ات با اون چشم هایه غمگین اش گفت
ات : واقعا
جیمین: معلومه میدونی که اسم من جیمینه
و دختره داستان ما رو در اغوشش گرفت
》》》》》》》》》》》》》》》》
صبح روزه بعدش جیمین به دنبال تهیونگ رفته بود تا با هم برن مدرسه
تو ماشین نشسته بودن جیمین نمیدونست چجوری ازش بپرسه
جیمین : تهیونگ میخواستم یه چیزی بگم
تهیونگ که سرش تو گوشی بود گفت
تهیونگ : آره دوسم داره
جیمین شکه به تهیونگ نگاه میکرد چجوری فهمید کی رو میگه
تهیونگ گوشی اش رو خاموش کرد و گذاشت اش تو جیب اش یه پاهش رو گذاشت رویه اونیکی پاش و کت اش رو درست کرد و گفت
تهیونگ : نی سان منو دوست داره
جیمین شکه گفت
جیمین : از کجا میدونی من میخواستم اينو بگم
تهیونگ : خوب معلومه
جیمین : خوب هالا چیکار کنم
جیمین تو فکر فروع رفت اونی که دوسش داشت تهیونگ بود یعنی رفیق اش اما هوسوک نی سان رو دوست داره یعنی این موضوع رو ر*ابطه ات و جیمین تأثیر میزاره
۶.۲k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.