پارت ۵ سرخوشی
+ سوگل تو ۱۷ سالته؟ درسته؟
_بله امروز تولدم بود رفتم تو ۱۷ سالگی.
+به به تولدت مبارک.
_مرسی ♡
تا خونه دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد .
بعد دوساعت رسیدیم به یه عمارت فک کنم زعفرانیه.
ماهان چمدونم رو برام آورد توی خونه .
وقتی وارد خونه شدم یه پسری که خیلی شبیه من بود اومد و من رو توی بغلش گرفت . جوری که فک کنم دنده ی چپم شکست .
با تن صدای کمی گفتم: آخ میشه ولم کنید .
من بالاخره از خودش جدا کرد و گفت من سورنام.
یه خانم و آقای مسنی اومدن و من رو به آغوش کشیدن .
آقا هه گفت : من کوروش سپهری هستم و اگه میشه من رو به عنوان پدرت قبول کنم .
منم لبخند دلنشینی زدن و گفت : باعث افتخار منه .
خانمه هم دست منو گرفت و گفت : منم خاتون سپهری هستم و اگه میشه من مامانتم.
منم لبخندی زدم و سرم رو به نشونه ممنون تکون دادم .
یه دفعه ی دختره ی تقریبا همسن و سال من منو بغل کرد و گفت : وای همیشه میخواستم یه خواهر داشته باشم و راستی اسم من ماهوراست.
_ منم سوگلم.
سورنا دست منو گرفت و گفت بیا بریم اتاقت رو نشونت بدم .
_ امم...باشه
چمدونم رو برداشت و گفت بیا....
_بله امروز تولدم بود رفتم تو ۱۷ سالگی.
+به به تولدت مبارک.
_مرسی ♡
تا خونه دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد .
بعد دوساعت رسیدیم به یه عمارت فک کنم زعفرانیه.
ماهان چمدونم رو برام آورد توی خونه .
وقتی وارد خونه شدم یه پسری که خیلی شبیه من بود اومد و من رو توی بغلش گرفت . جوری که فک کنم دنده ی چپم شکست .
با تن صدای کمی گفتم: آخ میشه ولم کنید .
من بالاخره از خودش جدا کرد و گفت من سورنام.
یه خانم و آقای مسنی اومدن و من رو به آغوش کشیدن .
آقا هه گفت : من کوروش سپهری هستم و اگه میشه من رو به عنوان پدرت قبول کنم .
منم لبخند دلنشینی زدن و گفت : باعث افتخار منه .
خانمه هم دست منو گرفت و گفت : منم خاتون سپهری هستم و اگه میشه من مامانتم.
منم لبخندی زدم و سرم رو به نشونه ممنون تکون دادم .
یه دفعه ی دختره ی تقریبا همسن و سال من منو بغل کرد و گفت : وای همیشه میخواستم یه خواهر داشته باشم و راستی اسم من ماهوراست.
_ منم سوگلم.
سورنا دست منو گرفت و گفت بیا بریم اتاقت رو نشونت بدم .
_ امم...باشه
چمدونم رو برداشت و گفت بیا....
۳.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.