p11
شوگا:(خنده) چیه چرا قرمز شدی؟
ات: من قرمز نشدم
همه: شدی
ات: خب حالا
جیمین ویو *
بالاخره بکهیونو پیدا کردیم تو اتاق شکنجه بستمش به صندلی
جیمین: ات کجاست
بکهیون: فکر کردی به این سادگی میگم کجاست؟
جیمین: دارم میگم کجاست؟(داد)
بک هیون: ...
جیمین: بزار یچیز دیگه بگم... تو برای کی کار میکنی
بکهیون: هیچوقت رئیسمو لو نمیدم
جیمین: پس مجبورت میکنم بگی
اصلحمو در اوردم، گرفتم سمت دیکش و شلیک کردم
بکهیون: اااخخخخ... مگه مرض داری(داد)
جیمین: دارم میگم برای کی کار میکنی؟(داد)
بکهیون: ن... نمی... گم
داشت از درد همش جیغ جیغ میکرد که پامو گزاشتم جایی که شلیک کردم
بک هیون: جییییییغ* یو... یونگی... برای... اون... کار... میکنم
جیمین: میدونستم... عمارتش کجاست
بکهیون: اینو دیگه... نمی... گم
جیمین: نه... انگار بست نبود
شلیک کردم به پاش و پامو گزاشتم رو پاشو فشار دادم
بکهیون: جییغ*باشه میگم اون.... زندگی میکنه
جیمین: خوبه... دیگه لازمت ندارم
و شلیک کردم به سمت سرش و تموم
جیمین:ات... من دارم میام نگران نباش(پسرم ات داره خوش میگذرونه)
یونگی ویو *
خیلی خوشحال بودم که ات دوست دخترمه... من هیچوقت عاشق نمیشدم اما ات منو عاشق خودش کرده
(پرش زمانی به شب)
بچه ها رفته بودن
شوگا: ات بیا شام
ات: اومدم...غذا چیه؟
شوگا: پیتزا و سیب زمینی سرخ کرده
ات: اخجون
شوگا: خنده... بیا بخور
ات: باش
داشتیم غذا میخوردیم که
ات: میگم جیمین...
شوگا: نگران اون نباش... بزودی میاد اینجا
ات: اوهوم، باشه
بعد از شام ات انگار حوصلش سر رفته بود پس گفتم
شوگا: میای فیلم ببینیم
ات: ارهه
شوگا: باشه
رفتم فیلم گزاشتم داشتیم نگاه می کردیم که یدفعه فیلمه صحنه دار شد
ات ویو *
شوگا فیلم گذاشت داشتیم نگاه می کردیم که فیلمه صحنه دار شد که سرمو گرفتو لبامو بوسید و منم همکاری می کردم که...
ادامه دارد
شرط نداره بعد کلاسم میزارم
ات: من قرمز نشدم
همه: شدی
ات: خب حالا
جیمین ویو *
بالاخره بکهیونو پیدا کردیم تو اتاق شکنجه بستمش به صندلی
جیمین: ات کجاست
بکهیون: فکر کردی به این سادگی میگم کجاست؟
جیمین: دارم میگم کجاست؟(داد)
بک هیون: ...
جیمین: بزار یچیز دیگه بگم... تو برای کی کار میکنی
بکهیون: هیچوقت رئیسمو لو نمیدم
جیمین: پس مجبورت میکنم بگی
اصلحمو در اوردم، گرفتم سمت دیکش و شلیک کردم
بکهیون: اااخخخخ... مگه مرض داری(داد)
جیمین: دارم میگم برای کی کار میکنی؟(داد)
بکهیون: ن... نمی... گم
داشت از درد همش جیغ جیغ میکرد که پامو گزاشتم جایی که شلیک کردم
بک هیون: جییییییغ* یو... یونگی... برای... اون... کار... میکنم
جیمین: میدونستم... عمارتش کجاست
بکهیون: اینو دیگه... نمی... گم
جیمین: نه... انگار بست نبود
شلیک کردم به پاش و پامو گزاشتم رو پاشو فشار دادم
بکهیون: جییغ*باشه میگم اون.... زندگی میکنه
جیمین: خوبه... دیگه لازمت ندارم
و شلیک کردم به سمت سرش و تموم
جیمین:ات... من دارم میام نگران نباش(پسرم ات داره خوش میگذرونه)
یونگی ویو *
خیلی خوشحال بودم که ات دوست دخترمه... من هیچوقت عاشق نمیشدم اما ات منو عاشق خودش کرده
(پرش زمانی به شب)
بچه ها رفته بودن
شوگا: ات بیا شام
ات: اومدم...غذا چیه؟
شوگا: پیتزا و سیب زمینی سرخ کرده
ات: اخجون
شوگا: خنده... بیا بخور
ات: باش
داشتیم غذا میخوردیم که
ات: میگم جیمین...
شوگا: نگران اون نباش... بزودی میاد اینجا
ات: اوهوم، باشه
بعد از شام ات انگار حوصلش سر رفته بود پس گفتم
شوگا: میای فیلم ببینیم
ات: ارهه
شوگا: باشه
رفتم فیلم گزاشتم داشتیم نگاه می کردیم که یدفعه فیلمه صحنه دار شد
ات ویو *
شوگا فیلم گذاشت داشتیم نگاه می کردیم که فیلمه صحنه دار شد که سرمو گرفتو لبامو بوسید و منم همکاری می کردم که...
ادامه دارد
شرط نداره بعد کلاسم میزارم
۱۹.۴k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.