ادامه ویو ا/ت
ادامه ویو ا/ت
که متوجه شدم یکی وارد خونه شده به بابا و دایی گفتم هیس🙅🏻♀️
از پنجره بيرون نگاه کردم و دیدم یه زن جوون که صورتش رو مثل دزد پوشونده از دیوار پیرید و وارد خونه شد ترسیده بودم خاله به کارمندا گفت برن و اجازه ندن بیاد تو داشتم از استرس میمردم میخواستم با داداش حرف بزنم ولی نمیتونستم قدم برداشتم و عقب عقب اومدم تا خوردم به دیوار و قاب عکس فتاد تو دستم وقتی برگشتم که قاب رو درست کنم متوجه یه صندوق شدم بابا گف نیازی نیست بدونی رفتم سمت صندوق درش رو باز کردم داخلش چیز زیادی نبود دو پاکت یک جعبه انگشتر و کمی موی برید شده بود که قسمت بالای آن خیلی یک دست بود انگار با تیغ بریده شده بود اومدم از بابا بپرسم چی هستن که گف بعدا برات توضیح میدم....
دیدم اون زن به زور داره میاد تو رفتم جلو بهش گفتم :
+تو کی هستی؟
_ اَه از اون پسر دوری کن
دختر بهم نزدیک میشد خواست به گردنم چنگ بندازه که دستش رو گرفتم و کلاه رو از سرش برداشتم نمیشناختمش بهش گفتم
+ کدوم پسر چی میگی
_(با داد) از وی فاصله بگیر دختره عقده ای
+وی....! وی....،! تو چکاره اونی؟
_من فن اونم آرمی مال اونه اون مال آرمی
+این حرفا چیه چه ربطی داره به مالکیت تهیونگ تو اگه واقعا فنش هستی چرا داری آزارش میدی ها؟
_خفه شو به تو ربطی نداره جرئت داری بیا جلوتر خودم پارت میکنم
+(ناخونامو تیز کردم و رفتم روبروش وایسادم و یقه لباسش رو محکم گرفتم )دیگه باید دور تهیونگو خط بکشی چون اون سهم منه
اومدم عقب و به جایی که قاب عکس و صندوق بود خیره شدم خیلی متعجب بودم چطور ممکنه کسی این موقع شب وقتی همه خونه هستن بیاد جرمی مرتکب بشه؟!...
اولا گفتم شاید میخواسته هر جا که دیدم خلاصم کنه و براش فرار یا مردن فرقی نداشته
بعد که بیشتر فکر میکنم یه جسی بهم میگه این دختر یا از طرف تهیونگ واسه شوخی کردن با من بوده یا دختری از طرف عموی کوچیک که بخاطر بهانه ی فن بودن من رو بکشه
زیاد فکر کردم ولی بازم به یک نتیجه درست نرسیدم
{پرش زمانی به فردا ساعت ۹ صبح}
از خواب بلند شدم که متوجه شدم حالم خوب نیست خواستم از تخت بیرون بیام که بدنم درد می کرد نتونستم از جام تکون بخورم خواستم با تهیونگ درباره اتفاق دیشب حرف بزنم که بدنم اصلا یاری نمیکرد از تهیونگ خواستم اون بیاد خونمون حرفام کمی نگران شد وقتی اومد آشفته بود از خواست که برم دکتر ولی من فکر کردم شاید فقط یه سرما خوردگی و بدن درد ساده باشه
با تهیونگ رفتیم دکتر....
ببخشید کوتاه بود بعدی رو درسا حسابی مینویسم
بابت غلط املایی معذرت😘
که متوجه شدم یکی وارد خونه شده به بابا و دایی گفتم هیس🙅🏻♀️
از پنجره بيرون نگاه کردم و دیدم یه زن جوون که صورتش رو مثل دزد پوشونده از دیوار پیرید و وارد خونه شد ترسیده بودم خاله به کارمندا گفت برن و اجازه ندن بیاد تو داشتم از استرس میمردم میخواستم با داداش حرف بزنم ولی نمیتونستم قدم برداشتم و عقب عقب اومدم تا خوردم به دیوار و قاب عکس فتاد تو دستم وقتی برگشتم که قاب رو درست کنم متوجه یه صندوق شدم بابا گف نیازی نیست بدونی رفتم سمت صندوق درش رو باز کردم داخلش چیز زیادی نبود دو پاکت یک جعبه انگشتر و کمی موی برید شده بود که قسمت بالای آن خیلی یک دست بود انگار با تیغ بریده شده بود اومدم از بابا بپرسم چی هستن که گف بعدا برات توضیح میدم....
دیدم اون زن به زور داره میاد تو رفتم جلو بهش گفتم :
+تو کی هستی؟
_ اَه از اون پسر دوری کن
دختر بهم نزدیک میشد خواست به گردنم چنگ بندازه که دستش رو گرفتم و کلاه رو از سرش برداشتم نمیشناختمش بهش گفتم
+ کدوم پسر چی میگی
_(با داد) از وی فاصله بگیر دختره عقده ای
+وی....! وی....،! تو چکاره اونی؟
_من فن اونم آرمی مال اونه اون مال آرمی
+این حرفا چیه چه ربطی داره به مالکیت تهیونگ تو اگه واقعا فنش هستی چرا داری آزارش میدی ها؟
_خفه شو به تو ربطی نداره جرئت داری بیا جلوتر خودم پارت میکنم
+(ناخونامو تیز کردم و رفتم روبروش وایسادم و یقه لباسش رو محکم گرفتم )دیگه باید دور تهیونگو خط بکشی چون اون سهم منه
اومدم عقب و به جایی که قاب عکس و صندوق بود خیره شدم خیلی متعجب بودم چطور ممکنه کسی این موقع شب وقتی همه خونه هستن بیاد جرمی مرتکب بشه؟!...
اولا گفتم شاید میخواسته هر جا که دیدم خلاصم کنه و براش فرار یا مردن فرقی نداشته
بعد که بیشتر فکر میکنم یه جسی بهم میگه این دختر یا از طرف تهیونگ واسه شوخی کردن با من بوده یا دختری از طرف عموی کوچیک که بخاطر بهانه ی فن بودن من رو بکشه
زیاد فکر کردم ولی بازم به یک نتیجه درست نرسیدم
{پرش زمانی به فردا ساعت ۹ صبح}
از خواب بلند شدم که متوجه شدم حالم خوب نیست خواستم از تخت بیرون بیام که بدنم درد می کرد نتونستم از جام تکون بخورم خواستم با تهیونگ درباره اتفاق دیشب حرف بزنم که بدنم اصلا یاری نمیکرد از تهیونگ خواستم اون بیاد خونمون حرفام کمی نگران شد وقتی اومد آشفته بود از خواست که برم دکتر ولی من فکر کردم شاید فقط یه سرما خوردگی و بدن درد ساده باشه
با تهیونگ رفتیم دکتر....
ببخشید کوتاه بود بعدی رو درسا حسابی مینویسم
بابت غلط املایی معذرت😘
۲.۷k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲