مروارید عشق پارت ۳۶
کوک:میدونی منم قراره تو رو به مامانم معرفی کنم و بابام من:عاااا واقعا کوک:آره😁 تو فقط بگو کی بریم پیششون منم میبرمت من:اوه خوب هر وقت تو بخوای میریم خوبه کوک:پس هفته دیگه اجازمو میگیرم بریم من:باشه خیلی خوشحال شدم رفتم لباسمو عوض کردم یه لباس خوب پوشیدم رفتم بیرون از اتاق ساعت ۵ بود منتظر موندم که در زدن من:من باز میکنم کوک:منم میام من:بیا رفتم آروم در و باز کردم جوری که هر دومون سرامون کنار هم قرار بگیره من اول رفتم در و باز کردم من:عاه یولی اومد همون موقع جونگ کوکم کلشو داد بیرون چسبید به صورتم یولی:ععععععععععع جونگ کوک شییییییی اوپا کوک:نو نو نو من اوپا نیستم در و قشنگ باز کردم من:نامی کوش یولی:داره میاد من:اوکی یولی:وایی دختره بیا بینم من:چیه یولی:توضیح بده من:اوکی الان بیا تو یولی:باشه من:بیا تو تا نامی هم بیاد اومد تو در و بستم کوک:امم من میرم قهوه درست کنم من:باشه زود بیا کوک:خیله خوب بعد رفت باهم رو مبل نشستیم یولی:خوب زود تند سریع بگو چجوری اینجوری شد من:خوب راستش من خودمم هنوز باورم همون موقع در زدن یولی:بپا خودت میدونی اخلاقشو من:آره میدونم رفتم در و باز کردم همون موقع نیما اینه فشنگ اومد منو بغل کرد نیما:آیییییی گائول خیلی دلم برات تنگ شده بود من:منم همینطور همون موقع جونگ کوک اومد (اوههه😮😂😂😂) دید قهوه میلرزید ولی خونسردیشو نفظ کرد من:خیله خوب خیله خوب برو عقب نچسب خودت میدونی از چسبیدن خوشم نمیاد اینجا کره ای حرف بزن نیما:باشه ولی گائول جونگ کوک تو خونه تو چیکار میکنه من:من تو خونه اونم قصش مفصله حالا میگم کوک:گائول من:جانم کوک:بیا اینجا من:باشه نیما رفت کنار فاطمه نشست جونگ کوکم منو کنار خودش نشوند با فاصله از نیما در گوشم گفت کوک:مگه نگفتم حق نداره بهت دست بزنه من:جونگ کوک تو که اخلاقشو نمیدونی که من تا در و باز کردم پرید ولی به خدا تو رو دید ولم کرد کوک:فقط بخاطر تو تحمل میکنم من:باشه کوک:ولی از حد بگزره من:میکشیش اوکی کوک:خوب بلدی آفرین خوب گائول نمیخوای معرفی کنی من:یولی دختر خالم مونی هم پسر خالم البته اسماشونو تغییر دادن هر دوشونم آرمین بایس یولی تهیونگه اول بایسش تو بودی که زدم نابودش کردم ولت کرد یولی:راست میگه جونگ کوک بپا نری رو اعصابش وگرنه کخخخخ کوک:من خودمم بی اعصاب چه برسه به خانومی من:راست میگه کوک:عه 😂 من:😂و بایس مونیم جیهوپه کوک:خوشبختم (تو ذهن جونگ کوک ایششش😒😂😂😂) مونی:هوم یولی:میشه بگی چجوری باهم انقدر صمیمی شدین من و جونگ کوک:صمیمی شوخی میکنی😂 کوک:ما از صمیمیتم گذاشتیم تو این چند ماه گائول بزار من تعریف کنم من:بگو کوک:خوب من و گائول وقتی داشتیم میرفتیم به هم برخورد کردیم منم همون موقع دیوونه وار عاشقش شدم
۲۷.۲k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.