Namjin
Part 5✨
نامجون به سمت جین برگشت و با عصبانیت هلش داد و جین افتاد روصندلی.
-هوی کثافت چی کار میکینی؟!..
+یه بار گفتم لقب خودتو خودتو به من نده!
جین ساکت شد و با حالت عصبانی ولی یه جورایی کیوت ... لبشو غنجه کرد و گفت
-اخه تو واقعا خیلی عوضی ایی...
چون هر موقع من بهت دری وری میگم تو برام یه جواب داریو.....
نامجون انگشتشو گذاشت روی لب جین و ...
+اولن خفه شو .....
جین حرفشو قطع کرددد
-ای ای ییی دستای کثیفتو از رولبم بردار میسوزهه(اوخیی)
نامجون بهش توجهی نکرد و حرفشو ادامه داد....
+و دومن نشونه ی بی عرضه گیه خودته!
نامجون گوش باکن رو برداشت و سر پنبه ایشو الکلی کرد و گذاشت رو گوشه لبش...
جین سرشو عقب کشید...
-نکن ... خوش خوب میشه..
و نامجون دوباره توجهی نکرد و با اون دست ازادش گوشه صورت جین رو گرفت تا سرشو نکشه عقب...
همین جور که مشغول ضدعفونی کردن بود بهش توضیح میداد تا یاد بگیره.
+خب بی عرضه... اول اینکه نباید الکلو مستقیم روی ضخمت بمالی و باید فقط دورشو تمیز کنی و روشو پماد بمالی....
ویو جین:
نمیدونم خیلی این حس برام عجیب بود ...
وقتی اینجوری صورتمو تو دستاش گرفته و نزدیک اومده، قلبم داره از جاش در میاد..
یعنییی چیی من الاان رو دشمن خونیممم کراش زدمم؟!؟!؟؟
شتت
نامجون متوجه شد که جین داره یه جا دیگه صید میکنه، برای همین با انگشت زد وسط پیشونی جین و از فکر و خیال درش اورد...
+هوی پشمک اوشکول... به چی فک می کنی؟!
+اینو بگیر بقیشو خودت انجام بدههه
و یادت نره چی گفتمم...
-منو با این اسم صدا نکننن
پسر خالت نیستممم!!!!«با داد»
+حرفی که زدم رو فراموش نکن...
و رفت....
بیخشید دیگه کوتاه بودد🙃🌟
لایک و کامت عشقا💋💜
نامجون به سمت جین برگشت و با عصبانیت هلش داد و جین افتاد روصندلی.
-هوی کثافت چی کار میکینی؟!..
+یه بار گفتم لقب خودتو خودتو به من نده!
جین ساکت شد و با حالت عصبانی ولی یه جورایی کیوت ... لبشو غنجه کرد و گفت
-اخه تو واقعا خیلی عوضی ایی...
چون هر موقع من بهت دری وری میگم تو برام یه جواب داریو.....
نامجون انگشتشو گذاشت روی لب جین و ...
+اولن خفه شو .....
جین حرفشو قطع کرددد
-ای ای ییی دستای کثیفتو از رولبم بردار میسوزهه(اوخیی)
نامجون بهش توجهی نکرد و حرفشو ادامه داد....
+و دومن نشونه ی بی عرضه گیه خودته!
نامجون گوش باکن رو برداشت و سر پنبه ایشو الکلی کرد و گذاشت رو گوشه لبش...
جین سرشو عقب کشید...
-نکن ... خوش خوب میشه..
و نامجون دوباره توجهی نکرد و با اون دست ازادش گوشه صورت جین رو گرفت تا سرشو نکشه عقب...
همین جور که مشغول ضدعفونی کردن بود بهش توضیح میداد تا یاد بگیره.
+خب بی عرضه... اول اینکه نباید الکلو مستقیم روی ضخمت بمالی و باید فقط دورشو تمیز کنی و روشو پماد بمالی....
ویو جین:
نمیدونم خیلی این حس برام عجیب بود ...
وقتی اینجوری صورتمو تو دستاش گرفته و نزدیک اومده، قلبم داره از جاش در میاد..
یعنییی چیی من الاان رو دشمن خونیممم کراش زدمم؟!؟!؟؟
شتت
نامجون متوجه شد که جین داره یه جا دیگه صید میکنه، برای همین با انگشت زد وسط پیشونی جین و از فکر و خیال درش اورد...
+هوی پشمک اوشکول... به چی فک می کنی؟!
+اینو بگیر بقیشو خودت انجام بدههه
و یادت نره چی گفتمم...
-منو با این اسم صدا نکننن
پسر خالت نیستممم!!!!«با داد»
+حرفی که زدم رو فراموش نکن...
و رفت....
بیخشید دیگه کوتاه بودد🙃🌟
لایک و کامت عشقا💋💜
۲.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.