Love warning
part:21
ویو لیا: جلومو گرفت و نذاشت بیشتر بخورم اونو از دستم کشید و برد سمت لبای خودش و ازش خورد بعد از یه ساعت کم کم شریکاش داشتن میرفتن ولی جونگ کوک هنوز نشسته بود و داشت میخورد پسره هم هنوز اونجا بود گفتم:
لیا: نمیخوای بس کنی
کوک: نه(مسته)
لیا: اون پسره داره بدجور نگاه میکنه
کوک: کدوم
لیا: اون(اشاره میکنه بهش)
ویو لیا: یهو کوک با شیشه ی شرابی که داخل دستش بود رفت سمتش کاشکی بهش نگفته بودم بعد شروع کرد زدنش بعد از اینکه زدش عصبی اومد سمتم از جام بلند شدم مچ دستمو محکم گرفت و بردم بیرون میخواست سوار ماشین بشه که گفتم
لیا: نمیتونی رانندگی کنی.. مست شدی
کوک: نه مست نیستم بشین بریم
لیا: من نمیشینم
کوک: بشیننننن
لیا:بگو برات ماشین بفرستن تو اون خراب شده یه نفر پیدا نمیشه که بیاد دنبالت؟؟؟
کوک: نه حالا بشین
ویو لیا: یه نیم کت دیدم که چند متری از ماشین فاصله داشت رفتم اونجا نشستم جونگ کوک اومد سمتم و کنارم نشست و گفت
کوک: تو آدم بشی نیستی نه
لیا: نه.... زنگ بزن
کوک:....(زنگ میزنه تا براش ماشین بفرستن)
ویو لیا: سردم شده بود چون پ.ر.ی.و.د شده بودم باهام کوفته شده بود و کمرو دلم درد میکرد سعی کردم خودمو تو هم جمع کنم گفت
کوک: چته
لیا:....هیچی
ویو کوک: درسته که تو خرید نوار بهداشتی یکم گیج بودم ولی میدونستم که دخترا موقع پ.ر.ی.و.دی درد زیادی رو تحمل میکنن معلوم بود لیا هم درد داره هم سردش شده کتم رو دراوردم و انداختم روی پاهاش یکمی طول کشید تا ماشین برسه رفتیم و سوار شدیم سرم درد میکرد تا عمارت هم حداقل ۳۰ دقیقه راه بود کتم که روی پاهای لیا بود رو صاف کردم و سرم رو گذاشتم روی پاهاش و..........
ادامه دارد....
ححممااایییتتت کککنننیییدددد.
ویو لیا: جلومو گرفت و نذاشت بیشتر بخورم اونو از دستم کشید و برد سمت لبای خودش و ازش خورد بعد از یه ساعت کم کم شریکاش داشتن میرفتن ولی جونگ کوک هنوز نشسته بود و داشت میخورد پسره هم هنوز اونجا بود گفتم:
لیا: نمیخوای بس کنی
کوک: نه(مسته)
لیا: اون پسره داره بدجور نگاه میکنه
کوک: کدوم
لیا: اون(اشاره میکنه بهش)
ویو لیا: یهو کوک با شیشه ی شرابی که داخل دستش بود رفت سمتش کاشکی بهش نگفته بودم بعد شروع کرد زدنش بعد از اینکه زدش عصبی اومد سمتم از جام بلند شدم مچ دستمو محکم گرفت و بردم بیرون میخواست سوار ماشین بشه که گفتم
لیا: نمیتونی رانندگی کنی.. مست شدی
کوک: نه مست نیستم بشین بریم
لیا: من نمیشینم
کوک: بشیننننن
لیا:بگو برات ماشین بفرستن تو اون خراب شده یه نفر پیدا نمیشه که بیاد دنبالت؟؟؟
کوک: نه حالا بشین
ویو لیا: یه نیم کت دیدم که چند متری از ماشین فاصله داشت رفتم اونجا نشستم جونگ کوک اومد سمتم و کنارم نشست و گفت
کوک: تو آدم بشی نیستی نه
لیا: نه.... زنگ بزن
کوک:....(زنگ میزنه تا براش ماشین بفرستن)
ویو لیا: سردم شده بود چون پ.ر.ی.و.د شده بودم باهام کوفته شده بود و کمرو دلم درد میکرد سعی کردم خودمو تو هم جمع کنم گفت
کوک: چته
لیا:....هیچی
ویو کوک: درسته که تو خرید نوار بهداشتی یکم گیج بودم ولی میدونستم که دخترا موقع پ.ر.ی.و.دی درد زیادی رو تحمل میکنن معلوم بود لیا هم درد داره هم سردش شده کتم رو دراوردم و انداختم روی پاهاش یکمی طول کشید تا ماشین برسه رفتیم و سوار شدیم سرم درد میکرد تا عمارت هم حداقل ۳۰ دقیقه راه بود کتم که روی پاهای لیا بود رو صاف کردم و سرم رو گذاشتم روی پاهاش و..........
ادامه دارد....
ححممااایییتتت کککنننیییدددد.
۱۰.۵k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.