part: 74
هانا: خب بگو ببینم هر دقیقه و هر ثانیه که میگی جدی گفتی
کوک: ارع چطور (خنده)
هانا: خدا به زنت رحم کنه
کوک:دلتم بخواد
هانا: نه من پسر وحشیی مث تو برا چیمه اخه مگه بیکارم هر دقیقه و هرساعت و هرثانیه
دقیقا داشتم زر میزدم از همون بچگی عاشق کوک بودم اونموقع چون بچه بودم میگفتم حوس بچگی یا رابطه ی فن و ایدل که بلاخره تموم میشه ولی الان تقریبا بیشتر از قبلم دوسش دارم ولی این احساسمو هیچوقت نباید رو کنم چون باعث بدبختیه خودمو همه اطرافیام میشه و حتی ممکنه جلثی پیشرفت گروهو هم بگیره و کلا به ضرر همه اس برا همین تصمیم گرفتم احساساتمو تو قلبم دفن کنم و دس از دوست داشتن کوک بردارم ولی نمیشد خیلی نتونستی بود
دیوونه ای نثارم کرد و گف
_دختر وحشی و بی شرمی مث تو به چه کارمن میاد اخه
پاشدم نشستم و گفتم
_اون جیمینه که بی شرمه من هانا ام اشتباه گرفتیمون
کوک: جفتتون بی شرمین
هانا: من حداقل اهنگایی با معنی فاکی نمیدم مث تو
کوک: یااااااا
پاشدم و گفتم
_بهتره شروع کنیم
همه حرفمو. تایید کردن و بعد اینکه میکاپمونو ترمیم کردن سرجای مشخص شدمون وایسادیم
کوک بازوهامو گرفت و دیالوگشو گف وقتی نوبت من شد داد زدم در حدی که حنجرم پاره شد فک کنم
_من با ی قاتل یجا نمیمونم
همینطور زل زده بودیم بهم که کاگردان گفـ
_کات
منتظر بهش نگا کردیم که گف
_فیلم نامرو یکم تغییر دادیم ازین سکانس به بعدشو
رفتیم نشستیم و فیلم نامرو بهمون دادن همون اول با خوندنش کپ کردم این کار ممکن بود به ضرر خودم تموم شه ولی مجبوری باید انجامش میدادم
همزمان نگاهی بهم کردیم پاشدم و گفتم
_نمیشه سکانس کیس شو حذف کنین
کارگردان تا خواس حرفی بزنه کوک زودتر به حرف اومدو گف
_مشکلی نیس
با تعجب زل زدم بش و گفتم
_چی میگی بزا ببینم عوضش میکنن یا نه
کوک: هرکاریم بکنیم فیلم نامرو نوشتن پس بیا فقط انجامش بدیم همین
باشه ای گفتم و بع ناچار مشغول خوندن بقیه فیلمنامه شدم
بعد چند دقیقه دیگه همه دیالوگ هارو حفظ کردیم و سر صحنه حاظر شدیم
تا اینجاش که من سر کوک داد میزدم و اون شونه هامو میگرف درس بود و باید اونو ادامه میدادیم
هانا: نمیخوام ی لحظه ام پیشت.....
حرفم با برخورد لبای کوک رو لبام نصفه موند
اههه قلبمم داش از سینم میزد بیرون ضربان قلبم به حدی بالا رفته بود که مطمئنم کوکم صداشو میشنید نمیخواستم این لمظه تموم شه ولی خودمو جمع جور کردم و طبق فیلمنامه بدون خواست خودم محکم کوکو هل دادم
کوک: ارع چطور (خنده)
هانا: خدا به زنت رحم کنه
کوک:دلتم بخواد
هانا: نه من پسر وحشیی مث تو برا چیمه اخه مگه بیکارم هر دقیقه و هرساعت و هرثانیه
دقیقا داشتم زر میزدم از همون بچگی عاشق کوک بودم اونموقع چون بچه بودم میگفتم حوس بچگی یا رابطه ی فن و ایدل که بلاخره تموم میشه ولی الان تقریبا بیشتر از قبلم دوسش دارم ولی این احساسمو هیچوقت نباید رو کنم چون باعث بدبختیه خودمو همه اطرافیام میشه و حتی ممکنه جلثی پیشرفت گروهو هم بگیره و کلا به ضرر همه اس برا همین تصمیم گرفتم احساساتمو تو قلبم دفن کنم و دس از دوست داشتن کوک بردارم ولی نمیشد خیلی نتونستی بود
دیوونه ای نثارم کرد و گف
_دختر وحشی و بی شرمی مث تو به چه کارمن میاد اخه
پاشدم نشستم و گفتم
_اون جیمینه که بی شرمه من هانا ام اشتباه گرفتیمون
کوک: جفتتون بی شرمین
هانا: من حداقل اهنگایی با معنی فاکی نمیدم مث تو
کوک: یااااااا
پاشدم و گفتم
_بهتره شروع کنیم
همه حرفمو. تایید کردن و بعد اینکه میکاپمونو ترمیم کردن سرجای مشخص شدمون وایسادیم
کوک بازوهامو گرفت و دیالوگشو گف وقتی نوبت من شد داد زدم در حدی که حنجرم پاره شد فک کنم
_من با ی قاتل یجا نمیمونم
همینطور زل زده بودیم بهم که کاگردان گفـ
_کات
منتظر بهش نگا کردیم که گف
_فیلم نامرو یکم تغییر دادیم ازین سکانس به بعدشو
رفتیم نشستیم و فیلم نامرو بهمون دادن همون اول با خوندنش کپ کردم این کار ممکن بود به ضرر خودم تموم شه ولی مجبوری باید انجامش میدادم
همزمان نگاهی بهم کردیم پاشدم و گفتم
_نمیشه سکانس کیس شو حذف کنین
کارگردان تا خواس حرفی بزنه کوک زودتر به حرف اومدو گف
_مشکلی نیس
با تعجب زل زدم بش و گفتم
_چی میگی بزا ببینم عوضش میکنن یا نه
کوک: هرکاریم بکنیم فیلم نامرو نوشتن پس بیا فقط انجامش بدیم همین
باشه ای گفتم و بع ناچار مشغول خوندن بقیه فیلمنامه شدم
بعد چند دقیقه دیگه همه دیالوگ هارو حفظ کردیم و سر صحنه حاظر شدیم
تا اینجاش که من سر کوک داد میزدم و اون شونه هامو میگرف درس بود و باید اونو ادامه میدادیم
هانا: نمیخوام ی لحظه ام پیشت.....
حرفم با برخورد لبای کوک رو لبام نصفه موند
اههه قلبمم داش از سینم میزد بیرون ضربان قلبم به حدی بالا رفته بود که مطمئنم کوکم صداشو میشنید نمیخواستم این لمظه تموم شه ولی خودمو جمع جور کردم و طبق فیلمنامه بدون خواست خودم محکم کوکو هل دادم
۷.۶k
۲۶ آذر ۱۴۰۲