آخرین لبخند(پارت پنجم)
آخرین لبخند(پارت پنجم)
ویو ته*باصدای کوک بیدار شدم ولی بعدش هرچی صداش کردم جواب نداد رفتم پایین دیدم توی رو شویی دست شویی خونیه کوک بهم نگاه کرد دیدم دهنش و لباش خونیه
ته*کوک حالت خوبه(باتعجب و با صدای بلند)
کوک*اروم باش من خوبم
*کوک دهننشا شست ودست ته را گرفت و بردش تو حال*
کوک*ببین نگران نباش این فقط یه مرضیه کوچیکه نگران نباش بزار برم برات آب قند بیارم
ویو ته*
دیدم همجا خونیه گفت خوبم و بردم تو حال بعدشم رفت برام آب قند بیاره که دیدم یه صدا اومد
رفتم دیدم کوک افتاده رو زمین ولی چشماش بازه
ته*کوکککککککککک
کوک*اروم باش
ته*پاشو بریم دکتر همین الان(با داد)
کوک*نه۰۰۰
ته*همین که گفتم
کوک*(لبخندکوچیک)
*تو بیمارستا*
ته*اقای دکتر آقای جئو چش شده؟
دکتر*ایشون سرطان معده داره وباید بهش رسیدگی کنیم یه نامه ی بستری براش مینویسم که خودشون باید قبول کنه
ته*ممنون
رفت پیش کوک
کوک*خوب کی بریم؟
ته*باید بستری بشی
کوک*هی اروم باش من حالم خوبه(خنده ی فیک)
ته*همین که گفتم پسر کوچولو زود این نامه را امضاکن
کوک*من کوچولو نیستم و نیاز به بستری ندارم من تقریبا 5 ماهه این طوریم و الانم خوبم خوب حالا هم برو به دکتر بگو که ما میریم باشه
ته*نه ما همین جا میمون آقا کوچولو
کوک*بس کن بدو بریم
ته*نه
کوک*باشه ولی فقط یه روز و تمام
ته*باشه
*فردا صبح*
ویو ته*صب پاشدم دیدم کوک نیست رفتم دیدم تو دست شوییاس دیدم دوباره کلی خون بالا اورده این دفعه خیییییلیییی بیشتر بود خیلی داشتم میرفتم سمتش که دیدن غش کردو افتاد
ته*کوووووووک(باداد)
آقای دکتر آقای کتر
کتر*بله آقا چیه؟
ته*دوستم دوستم حالش بد شده
دکتر*پرستارا پرستارا بدویید
* قتی کارای کوک انجام شد و دکتر میاد از اتاق بیرون*
ته*آقای دکتر حلش خوبه؟
دکتر*متاسفانه...
خماری مطلق🗿🚬
ویو ته*باصدای کوک بیدار شدم ولی بعدش هرچی صداش کردم جواب نداد رفتم پایین دیدم توی رو شویی دست شویی خونیه کوک بهم نگاه کرد دیدم دهنش و لباش خونیه
ته*کوک حالت خوبه(باتعجب و با صدای بلند)
کوک*اروم باش من خوبم
*کوک دهننشا شست ودست ته را گرفت و بردش تو حال*
کوک*ببین نگران نباش این فقط یه مرضیه کوچیکه نگران نباش بزار برم برات آب قند بیارم
ویو ته*
دیدم همجا خونیه گفت خوبم و بردم تو حال بعدشم رفت برام آب قند بیاره که دیدم یه صدا اومد
رفتم دیدم کوک افتاده رو زمین ولی چشماش بازه
ته*کوکککککککککک
کوک*اروم باش
ته*پاشو بریم دکتر همین الان(با داد)
کوک*نه۰۰۰
ته*همین که گفتم
کوک*(لبخندکوچیک)
*تو بیمارستا*
ته*اقای دکتر آقای جئو چش شده؟
دکتر*ایشون سرطان معده داره وباید بهش رسیدگی کنیم یه نامه ی بستری براش مینویسم که خودشون باید قبول کنه
ته*ممنون
رفت پیش کوک
کوک*خوب کی بریم؟
ته*باید بستری بشی
کوک*هی اروم باش من حالم خوبه(خنده ی فیک)
ته*همین که گفتم پسر کوچولو زود این نامه را امضاکن
کوک*من کوچولو نیستم و نیاز به بستری ندارم من تقریبا 5 ماهه این طوریم و الانم خوبم خوب حالا هم برو به دکتر بگو که ما میریم باشه
ته*نه ما همین جا میمون آقا کوچولو
کوک*بس کن بدو بریم
ته*نه
کوک*باشه ولی فقط یه روز و تمام
ته*باشه
*فردا صبح*
ویو ته*صب پاشدم دیدم کوک نیست رفتم دیدم تو دست شوییاس دیدم دوباره کلی خون بالا اورده این دفعه خیییییلیییی بیشتر بود خیلی داشتم میرفتم سمتش که دیدن غش کردو افتاد
ته*کوووووووک(باداد)
آقای دکتر آقای کتر
کتر*بله آقا چیه؟
ته*دوستم دوستم حالش بد شده
دکتر*پرستارا پرستارا بدویید
* قتی کارای کوک انجام شد و دکتر میاد از اتاق بیرون*
ته*آقای دکتر حلش خوبه؟
دکتر*متاسفانه...
خماری مطلق🗿🚬
۸.۰k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.