فیک پیوند عاشقانه پارت ٢ قسمت دوم
بالاخره معامله تموم شد و برگشتم عمارت
هانا : آه جونگ کوک خوب شد دیدمت جیمز دعوتمون کرده به مهمونیش
جونگ کوک : آره دعوت نامه هم فرستاده
هانا : اوکی پس من میرم بالا اتاقم
رفتم و خودم رو پرت کردم روی تخت به ساعت گوشیم نگاه کردم زیاد وقت نداشتم پس رفتم سریع حموم و برگشتم چون مهمونی توی بار بود پس لازم نبود لباس زیاد رسمی ای بپوشم ولی دوست نداشتم لباس زیاد باز هم بپوشم پس یک پیراهن سیاه رنگ به همراه کفش سیاه پوشیدم و یک آرایش ساده ولی در عین حال زیبا کردم
رفتم طبقه پایین و منتظر جونگ کوک شدم که بالاخره آقا تشریف فرما شدند
جونگ کوک : ببخشید دیر شد
هانا : نه اشکال نداره فقط یکم دیگه دیر تر میومدی زیر پاهام علف سبز می شد
جونگ کوک : ببخشید حالا بیا بریم
باهم رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت بار رفتیم وارد بار شدیم و خب توقع زیادی نباید از فضای بار داشت من و جونگ کوک رفتیم و گوشه ای نشستیم داشتم با چشم دنبال تهیونگ می گشتم چون اون هم به این مهمونی دعوت شده بود که دیدم تهیونگ به همراه یک دختر وارد شد راستش توقع این رو نداشتم که تهیونگ با خودش یک همراه بیاره اومد به سمتمون
تهیونگ : سلام
جونگ کوک : سلام پسر
هانا : سلام معرفی نمی کنی این خانم رو
تهیونگ : البته جنی امشب همراه منه در این مهمونی
تهیونگ دستش رو روی شونه ی لخت جنی گذاشت راستش اصلا از سر و وضع جنی خوشم نمی اومد یک لباس خیلی باز پوشیده بود
باهم دیگه نشستیم که جیمز به طرفمون اومد
جیمز : خیلی خوشحال شدم که دعوتم رو رد نکردین لطفا از خودتون پذیرایی کنید
هانا : بله خیلی ممنونم
از اول تا آخر مهمونی جنی به تهیونگ چسبیده بود دیگه داشت حالم بهم می خورد رفتم دستشویی تا آبی به صورتم بزنم از دستشویی خارج شدم که پسری منو به دیوار زد و من رو بین خودش و دیوار محاصره کرد
پسره : کجا خوشگله
هانا : ولم کن
داشتم تقلا می کردم که پسره در یک لحظه پخش زمین شد
اسلاید دو : لباس هانا برای مهمونی
اسلاید سه : کفش های هانا برای مهمونی
خب دوستان من برگشتم به دلیل اینکه مدتی پارت بعد فیک ها رو نزاشتم ایندفعه شرایطی برای پارت بعد نداریم و تا شب پارت بعد رو میزارم
لایک و کامنت فراموش نشه
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
هانا : آه جونگ کوک خوب شد دیدمت جیمز دعوتمون کرده به مهمونیش
جونگ کوک : آره دعوت نامه هم فرستاده
هانا : اوکی پس من میرم بالا اتاقم
رفتم و خودم رو پرت کردم روی تخت به ساعت گوشیم نگاه کردم زیاد وقت نداشتم پس رفتم سریع حموم و برگشتم چون مهمونی توی بار بود پس لازم نبود لباس زیاد رسمی ای بپوشم ولی دوست نداشتم لباس زیاد باز هم بپوشم پس یک پیراهن سیاه رنگ به همراه کفش سیاه پوشیدم و یک آرایش ساده ولی در عین حال زیبا کردم
رفتم طبقه پایین و منتظر جونگ کوک شدم که بالاخره آقا تشریف فرما شدند
جونگ کوک : ببخشید دیر شد
هانا : نه اشکال نداره فقط یکم دیگه دیر تر میومدی زیر پاهام علف سبز می شد
جونگ کوک : ببخشید حالا بیا بریم
باهم رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت بار رفتیم وارد بار شدیم و خب توقع زیادی نباید از فضای بار داشت من و جونگ کوک رفتیم و گوشه ای نشستیم داشتم با چشم دنبال تهیونگ می گشتم چون اون هم به این مهمونی دعوت شده بود که دیدم تهیونگ به همراه یک دختر وارد شد راستش توقع این رو نداشتم که تهیونگ با خودش یک همراه بیاره اومد به سمتمون
تهیونگ : سلام
جونگ کوک : سلام پسر
هانا : سلام معرفی نمی کنی این خانم رو
تهیونگ : البته جنی امشب همراه منه در این مهمونی
تهیونگ دستش رو روی شونه ی لخت جنی گذاشت راستش اصلا از سر و وضع جنی خوشم نمی اومد یک لباس خیلی باز پوشیده بود
باهم دیگه نشستیم که جیمز به طرفمون اومد
جیمز : خیلی خوشحال شدم که دعوتم رو رد نکردین لطفا از خودتون پذیرایی کنید
هانا : بله خیلی ممنونم
از اول تا آخر مهمونی جنی به تهیونگ چسبیده بود دیگه داشت حالم بهم می خورد رفتم دستشویی تا آبی به صورتم بزنم از دستشویی خارج شدم که پسری منو به دیوار زد و من رو بین خودش و دیوار محاصره کرد
پسره : کجا خوشگله
هانا : ولم کن
داشتم تقلا می کردم که پسره در یک لحظه پخش زمین شد
اسلاید دو : لباس هانا برای مهمونی
اسلاید سه : کفش های هانا برای مهمونی
خب دوستان من برگشتم به دلیل اینکه مدتی پارت بعد فیک ها رو نزاشتم ایندفعه شرایطی برای پارت بعد نداریم و تا شب پارت بعد رو میزارم
لایک و کامنت فراموش نشه
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۷۵.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.