پارت 17 رمان روباه قرمز و معشوقه ی مو ابی
جونگ وو گفت الان بهت نشون میدم بچه پررو کیه انقدر نزدیک شد که
خوردم به دیوار بهد وقتی چشم تو چشم شدیم بچه کربه خجالت کشید
رفت عقب برای یه مدت اتاق پر سکوت بود نه من چیزی میگفتم نه
جونگ وو یکم فکر کردم و گفتم اگه صحبت نکنم مجبورم تا فردا اینجا
منتظر باشم که اون یه چیزی بگه پس بلند گفتم من دیگه میرم کلاسم
داره شروع میشه بعد با سرعت رفتم بیرون
فلش لئو
باید برای بچه ها یک پارتی بگیرم اخه من درست حسابی
نمیشناسمشون اوکی پس تصویب شد اول باید به جونگ وو زنگ بزنم
خب بگم یکی رو هم بیاره با خودش
فلش جونگ وو
بکی بگم باهام بیاد من که فقط با لئو دوستم کسیو ندارم چرا لونا
هست رفتم در اتاقش رو زدم
خوردم به دیوار بهد وقتی چشم تو چشم شدیم بچه کربه خجالت کشید
رفت عقب برای یه مدت اتاق پر سکوت بود نه من چیزی میگفتم نه
جونگ وو یکم فکر کردم و گفتم اگه صحبت نکنم مجبورم تا فردا اینجا
منتظر باشم که اون یه چیزی بگه پس بلند گفتم من دیگه میرم کلاسم
داره شروع میشه بعد با سرعت رفتم بیرون
فلش لئو
باید برای بچه ها یک پارتی بگیرم اخه من درست حسابی
نمیشناسمشون اوکی پس تصویب شد اول باید به جونگ وو زنگ بزنم
خب بگم یکی رو هم بیاره با خودش
فلش جونگ وو
بکی بگم باهام بیاد من که فقط با لئو دوستم کسیو ندارم چرا لونا
هست رفتم در اتاقش رو زدم
۲.۸k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.