پارت: 16
پارت: 16
«روشنایی پس از تاریکی»
Part: 16
"Light After Darkness"
بهت زنگ زدم جواب ندادی نگو که لونا..........
کاملیا هم اومد و گفت: لونا طوریش شده؟!(گریه)
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
کوک سریع رفت جای دکتر
کوک: حالش چطوره؟ چیشد؟ برگشت؟ زنده موند؟
دکتر: متاسفم غم اخرتون باشه
ویو نویسنده:
کوک تا اینو شنید سریع رفت تو اتاق بغل لونا نشست دستای کوچیکش رو گرفت و گفت: مگه قرار نبود تا ابد پیش هم باشیم چرا تنهام گذاشتی و رفتی
کوک تا اینو گفت دید لونا اروم زمزمه کرد من هنوز پیشتم
کوک. تا اینو شنید به بیرون هجوم برد و گفت دکتر لونا برگشت دکتر رفت داخل و. لونا رو بستری کردن وقتی برگشت گفت اگه میدونستم بیمار برمیگرده شما رو زود تر میفرستادیم تو اتاق
ویو لونا:
امروز مرخص میشم باورم نمیشه حتی هانواده ام باهام خرف نمیزدن من تو زندگیم حتی خق عاشق شدن نداشتم حق نداشتم زندگی کنم دل که نداشتم تو اون بلاتکلیفی که هانواده ام درستش مرده بودن باید با کسی که نمیخواستم ازدواج میکردم به اجبار خانواده ام تو اون وضعیت هر شب کریه کردن جیغ مشیدن تو بالشت گریه کردن زیر دوش اب حرف نزدن با دیگران تنها بودن سیاع شدن زیر چشمام از بین رفتن قلبم مردن احسایاتم قرار بود قوی باشم ولی با کوکیم وقتی که اونم گذاشت رفت من مردم روحم منو ترک کرد کوک جای خود داره
رفتم خونه رفتم تو اتاقم هنذفری گذاشتم تو گوشم و رفتم تو تختم پرده رو کشیدم و پنجره رو بستم در اتاقم و قفل کردم شروع کردم به نوشتن وصیت نامم قسمت اولش برای کسی که مالک قلبم بود نوشتم:
برای جئون جونگ کوک
خیلی دوست داشتم البته داشتم چون الان دیگه نیستم ولی بازم از اون دنیا دوست دارم نمیدونم چرا با خودت فکر کردی من بهت خیانت کردم من هیچکاری نکرده بودم ولی خیلی دوست دارم ولی بلخره باید این دنیا رو ترک میکردم چه جایی که اولین بار باهم رفتیم چه با اولین گلوله یا با اپلین شکستن هیچی فرق نداشت شاید اگه من برم اون دنیا تو بهشت خدا منو پس بزنه تو جهنمم شیطان منو پس بزنه من حاضرم تو اتیش داغ بسوزم تیر بخورم شکنجه بشم ولی تو.... تو حتی خم به ابروت نیاد بعد من عاشق شو زندگی کن تو..... تو ولی تو تنها کسی بودی که دوست داشتم و دوسم داشت ولی الان دیگه نداره کوک اینو بدون بعد تو منی وجود نداره
امیدوارم توی خواب ابدیم رویای تو رو ببینم
خدافظ
برای پدر و مادرم:
پدر و مادر عزیزم در طول زندگی منو با عشق خودتون بزرگ کردید ولی با اجبار کردن ولی با بریدن بال های من دنیامو ازم گرفتید کاری کردید که تموم دنیام عشقم از من دور بشه کاری کردید که من مردم و به این روز افتادم کاش براتون بچه ی بهتری بودم
خدافظ تا ابد
بچه ها این فیک دوتا فصل داره
«روشنایی پس از تاریکی»
Part: 16
"Light After Darkness"
بهت زنگ زدم جواب ندادی نگو که لونا..........
کاملیا هم اومد و گفت: لونا طوریش شده؟!(گریه)
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
کوک سریع رفت جای دکتر
کوک: حالش چطوره؟ چیشد؟ برگشت؟ زنده موند؟
دکتر: متاسفم غم اخرتون باشه
ویو نویسنده:
کوک تا اینو شنید سریع رفت تو اتاق بغل لونا نشست دستای کوچیکش رو گرفت و گفت: مگه قرار نبود تا ابد پیش هم باشیم چرا تنهام گذاشتی و رفتی
کوک تا اینو گفت دید لونا اروم زمزمه کرد من هنوز پیشتم
کوک. تا اینو شنید به بیرون هجوم برد و گفت دکتر لونا برگشت دکتر رفت داخل و. لونا رو بستری کردن وقتی برگشت گفت اگه میدونستم بیمار برمیگرده شما رو زود تر میفرستادیم تو اتاق
ویو لونا:
امروز مرخص میشم باورم نمیشه حتی هانواده ام باهام خرف نمیزدن من تو زندگیم حتی خق عاشق شدن نداشتم حق نداشتم زندگی کنم دل که نداشتم تو اون بلاتکلیفی که هانواده ام درستش مرده بودن باید با کسی که نمیخواستم ازدواج میکردم به اجبار خانواده ام تو اون وضعیت هر شب کریه کردن جیغ مشیدن تو بالشت گریه کردن زیر دوش اب حرف نزدن با دیگران تنها بودن سیاع شدن زیر چشمام از بین رفتن قلبم مردن احسایاتم قرار بود قوی باشم ولی با کوکیم وقتی که اونم گذاشت رفت من مردم روحم منو ترک کرد کوک جای خود داره
رفتم خونه رفتم تو اتاقم هنذفری گذاشتم تو گوشم و رفتم تو تختم پرده رو کشیدم و پنجره رو بستم در اتاقم و قفل کردم شروع کردم به نوشتن وصیت نامم قسمت اولش برای کسی که مالک قلبم بود نوشتم:
برای جئون جونگ کوک
خیلی دوست داشتم البته داشتم چون الان دیگه نیستم ولی بازم از اون دنیا دوست دارم نمیدونم چرا با خودت فکر کردی من بهت خیانت کردم من هیچکاری نکرده بودم ولی خیلی دوست دارم ولی بلخره باید این دنیا رو ترک میکردم چه جایی که اولین بار باهم رفتیم چه با اولین گلوله یا با اپلین شکستن هیچی فرق نداشت شاید اگه من برم اون دنیا تو بهشت خدا منو پس بزنه تو جهنمم شیطان منو پس بزنه من حاضرم تو اتیش داغ بسوزم تیر بخورم شکنجه بشم ولی تو.... تو حتی خم به ابروت نیاد بعد من عاشق شو زندگی کن تو..... تو ولی تو تنها کسی بودی که دوست داشتم و دوسم داشت ولی الان دیگه نداره کوک اینو بدون بعد تو منی وجود نداره
امیدوارم توی خواب ابدیم رویای تو رو ببینم
خدافظ
برای پدر و مادرم:
پدر و مادر عزیزم در طول زندگی منو با عشق خودتون بزرگ کردید ولی با اجبار کردن ولی با بریدن بال های من دنیامو ازم گرفتید کاری کردید که تموم دنیام عشقم از من دور بشه کاری کردید که من مردم و به این روز افتادم کاش براتون بچه ی بهتری بودم
خدافظ تا ابد
بچه ها این فیک دوتا فصل داره
۴.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.