فیک جدید
پارت اول
به دریای بی انتهای روبه رویم خیره بودم
چقدر دوستت دارم ای اقیانوس زیبا
هوای غروب بود باران هم بود طوفان شدیدی دریا را در بر گرفته بود با خودم گفتم
-ایا گشتی هایی که در این اقیانوس سیر میکنند زنده به مقسط میرسند؟دلم برای عاشقان کشتی میسوزد هعیی
یکم دیگه بمونم بعد برم خونه تا پدرم عصبانی نشده
ویو آیسل
ظاهرا بیرون از آب بارون میاد هوای غمگین و خاکستری از اینجا معلومه ،کاش اجازه داشتم به بیرون از آب بروم
دخترک جرعه ای به سرش زد
تصمیم گرفت به بیرون از اب برود
دستان ظریف و مروارید رنگش را به حرکت در آورد و با دم پولکی اش در آب اقیانوس بدن خود را به رقص در آورد و تا روی آب شنا کرد
سرش را آرام بر روی آب برد تا بیرون را ببیند
از دور انسانی دیده میشد دخترک ترسیدو سرش را دزدید
تا مبادا دیده شود وقتی دوباره سرش را بالا آورد پسرک رفته بود
دخترک تصمیم گرفت به ساحل برود
وقتی به ساحل رسید روی یکی از سنگ های آنجا نشست
و دمش را تکان داد
ویو جانگکوک
بعد اینکه حسابی نشستم تصمیم نداشتم به خانه بروم
تشنه بودم رفتم تا آب بخرم وقتی برگشتم دیدم یه دختر روی سنگ من نشسته
رفتم جلو تر تا شاید سنگ دیگه ای پیدا کردم
وقتی رسیدم به دختر به شانه هایش دست زدم تا برگردد
ولی وقتی این کار را کردم دخترک ترسید
برگشت و دیدم اون یه پری بود
به دریای بی انتهای روبه رویم خیره بودم
چقدر دوستت دارم ای اقیانوس زیبا
هوای غروب بود باران هم بود طوفان شدیدی دریا را در بر گرفته بود با خودم گفتم
-ایا گشتی هایی که در این اقیانوس سیر میکنند زنده به مقسط میرسند؟دلم برای عاشقان کشتی میسوزد هعیی
یکم دیگه بمونم بعد برم خونه تا پدرم عصبانی نشده
ویو آیسل
ظاهرا بیرون از آب بارون میاد هوای غمگین و خاکستری از اینجا معلومه ،کاش اجازه داشتم به بیرون از آب بروم
دخترک جرعه ای به سرش زد
تصمیم گرفت به بیرون از اب برود
دستان ظریف و مروارید رنگش را به حرکت در آورد و با دم پولکی اش در آب اقیانوس بدن خود را به رقص در آورد و تا روی آب شنا کرد
سرش را آرام بر روی آب برد تا بیرون را ببیند
از دور انسانی دیده میشد دخترک ترسیدو سرش را دزدید
تا مبادا دیده شود وقتی دوباره سرش را بالا آورد پسرک رفته بود
دخترک تصمیم گرفت به ساحل برود
وقتی به ساحل رسید روی یکی از سنگ های آنجا نشست
و دمش را تکان داد
ویو جانگکوک
بعد اینکه حسابی نشستم تصمیم نداشتم به خانه بروم
تشنه بودم رفتم تا آب بخرم وقتی برگشتم دیدم یه دختر روی سنگ من نشسته
رفتم جلو تر تا شاید سنگ دیگه ای پیدا کردم
وقتی رسیدم به دختر به شانه هایش دست زدم تا برگردد
ولی وقتی این کار را کردم دخترک ترسید
برگشت و دیدم اون یه پری بود
۱.۵k
۲۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.