پارت ۲
_چ...چرا ددی مگه م...من چیکار کردم
+من رفته بودم کارخونه که یکی از بادیگاردا زنگزده و گفت خدمتکار میگه هر چی در اتاقو میزنع صدایی ازت نمیشنوه و همه نگرانتن منم سریع اومدم خونه که دیدم خوابی و ما رو اینقدر نگران کردی
_(هنگ کرده)
جیمین به کیوت بودن دخترش که از همه جا بی خبر بود خنده ای کرد که دختر به خودش اومد
_ینی من اینقدر خوابم سنگینه
+اوهوم میخوام تنبیهت کنم چون منو اینقدر نگران کردی
_ولی تخصیر من چیه خب چیکار کنم که خوابم سنگینه (ناراحت)
+ویییی نکن اونجوری قیافتو میخورمتااا بچه
هانا ازجیمین میترسید و وقتی اسم تنبیه میومد بدنش میلرزید چون میدونست جیمین میخواست بزنتش ولی این سری ماجرا فرق داشت
_م....میشه م...منو نزنی
+چییی واقعا فک کردی میخوام بزنمت بیب
_خب هر وقت میگی تنبیهت میکنم منو میزنی
جیمین از اینکه دخترش اینجوری فکر میکرد خیلی شرمگین و ناراحت شد
+نه عزیزم اون فقط برای وقتیه که میری رو مخم
_ آها پس حالا تنبیه من چیه (کیوت)
+چون داری اینقدر کیوت بازی در میاری اینه که شب سختی در راهته و قراره به فاک بری کوچولو
_واییییی نهههه
+اره دیگه حرف اضافی هم نزن
_تایید شد دیگه بهتره خفه شم چون فقط تنبیهم بیشتر میشه (خنده)
+آفرین خودت میدونی دیگه پس اعتراض نداریم
_اوکی ولی من حوصلم به شدت سر رفته میشه بریم بیرون
+باشه عصر میریم حالا بیا بریم ناهار بخوریم
_بریم
داشتیم میرفتیم پایین که هانا گفت...
+من رفته بودم کارخونه که یکی از بادیگاردا زنگزده و گفت خدمتکار میگه هر چی در اتاقو میزنع صدایی ازت نمیشنوه و همه نگرانتن منم سریع اومدم خونه که دیدم خوابی و ما رو اینقدر نگران کردی
_(هنگ کرده)
جیمین به کیوت بودن دخترش که از همه جا بی خبر بود خنده ای کرد که دختر به خودش اومد
_ینی من اینقدر خوابم سنگینه
+اوهوم میخوام تنبیهت کنم چون منو اینقدر نگران کردی
_ولی تخصیر من چیه خب چیکار کنم که خوابم سنگینه (ناراحت)
+ویییی نکن اونجوری قیافتو میخورمتااا بچه
هانا ازجیمین میترسید و وقتی اسم تنبیه میومد بدنش میلرزید چون میدونست جیمین میخواست بزنتش ولی این سری ماجرا فرق داشت
_م....میشه م...منو نزنی
+چییی واقعا فک کردی میخوام بزنمت بیب
_خب هر وقت میگی تنبیهت میکنم منو میزنی
جیمین از اینکه دخترش اینجوری فکر میکرد خیلی شرمگین و ناراحت شد
+نه عزیزم اون فقط برای وقتیه که میری رو مخم
_ آها پس حالا تنبیه من چیه (کیوت)
+چون داری اینقدر کیوت بازی در میاری اینه که شب سختی در راهته و قراره به فاک بری کوچولو
_واییییی نهههه
+اره دیگه حرف اضافی هم نزن
_تایید شد دیگه بهتره خفه شم چون فقط تنبیهم بیشتر میشه (خنده)
+آفرین خودت میدونی دیگه پس اعتراض نداریم
_اوکی ولی من حوصلم به شدت سر رفته میشه بریم بیرون
+باشه عصر میریم حالا بیا بریم ناهار بخوریم
_بریم
داشتیم میرفتیم پایین که هانا گفت...
۲۶.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.