وقتی چشمامو باز کردم همه جا تاریک بود
وقتی چشمامو باز کردم همه جا تاریک بود
خودمم جام خیلی گرم بود که چشام باز بسته شد
..........
از وقتی لایلا فرار کرده هنوز کسی پیداش نکرده بود
روبی انگار قدرتی نداشت همینطوری که داشتم نگاهش میکردم
به این فکر بودم که با خون روبی میشه مادرمو زنده کرده یعنی میشه ولی نه اون گفت ملکه باید باشه
پس فقط تنها امیدم لایلا هسس
بلند شدم از اتاقه آکواریوم اومدم بیرون و به اتاقه خودم میخواستم برم که با صدای پدرم برگشتم
جانگ سو (من آخرش نفهمیدم اسمش چی)
جانگ سو :اینجا چیکار میکنی
کوک:بع حیونه جدیدم سر زدم
جانگ سو تعجب کرد منظور کوک از حیونه جدید چی
کوک دیگه چیزی نگفت و رفت به اتاقش
جانگ سو وقتی مطمئن شد که کوک رفته آروم دره اتاقو باز کرد و رفت داخل
با دیدنه روبی تعجب کرد اما باحرفی زد باید تعجب کرد
جانگ سو :آخرش گفتم لو میری
خودمم جام خیلی گرم بود که چشام باز بسته شد
..........
از وقتی لایلا فرار کرده هنوز کسی پیداش نکرده بود
روبی انگار قدرتی نداشت همینطوری که داشتم نگاهش میکردم
به این فکر بودم که با خون روبی میشه مادرمو زنده کرده یعنی میشه ولی نه اون گفت ملکه باید باشه
پس فقط تنها امیدم لایلا هسس
بلند شدم از اتاقه آکواریوم اومدم بیرون و به اتاقه خودم میخواستم برم که با صدای پدرم برگشتم
جانگ سو (من آخرش نفهمیدم اسمش چی)
جانگ سو :اینجا چیکار میکنی
کوک:بع حیونه جدیدم سر زدم
جانگ سو تعجب کرد منظور کوک از حیونه جدید چی
کوک دیگه چیزی نگفت و رفت به اتاقش
جانگ سو وقتی مطمئن شد که کوک رفته آروم دره اتاقو باز کرد و رفت داخل
با دیدنه روبی تعجب کرد اما باحرفی زد باید تعجب کرد
جانگ سو :آخرش گفتم لو میری
۱۴.۹k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.