دخترخوانده ی هیولا پارت پنجاه و چهار
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت پنجاه و چهار•••
"آریانا"
- نسیم سرد زمستونی میوزید. خورشید از بین ابر ها بر روی زمین میتابید و در یک صحنه ی رویایی-..
مارگارت- ههههههه واایی شاعرر!
بعد از خنده بلند توی مدرسه ی خالی قهقهه میزنه.
- زهرمار خب منم احساسات دارم خر میزاشتی میگفتم.
مارگارت- واییی خیلی باحالی.
- نه تو فقط باحالی.
هنوزم بلند میخندید. گفتم: ببین با همین ریسه میگیرم خفه ات میکنما.
مارگارت- اروم باش شاعر قاتل.
- ایشش.
"مارگارت"
پوکر فیس میشه و میگه: حالا..
- چیه؟
آریانا- خب اون فقط نگام کرد قرار نیست اتفاق خاصی بیافته..
- من یه کاری میکنم اتفاقای خاصی بیافته.
آریانا- کرم وجودت میلوله ها.
- اره اره.
آریانا- کووفت.
اینم از چهارپارتی که آپ شد، حمایت و لایک یادتون نره عجقا🥹💗
•••پارت پنجاه و چهار•••
"آریانا"
- نسیم سرد زمستونی میوزید. خورشید از بین ابر ها بر روی زمین میتابید و در یک صحنه ی رویایی-..
مارگارت- ههههههه واایی شاعرر!
بعد از خنده بلند توی مدرسه ی خالی قهقهه میزنه.
- زهرمار خب منم احساسات دارم خر میزاشتی میگفتم.
مارگارت- واییی خیلی باحالی.
- نه تو فقط باحالی.
هنوزم بلند میخندید. گفتم: ببین با همین ریسه میگیرم خفه ات میکنما.
مارگارت- اروم باش شاعر قاتل.
- ایشش.
"مارگارت"
پوکر فیس میشه و میگه: حالا..
- چیه؟
آریانا- خب اون فقط نگام کرد قرار نیست اتفاق خاصی بیافته..
- من یه کاری میکنم اتفاقای خاصی بیافته.
آریانا- کرم وجودت میلوله ها.
- اره اره.
آریانا- کووفت.
اینم از چهارپارتی که آپ شد، حمایت و لایک یادتون نره عجقا🥹💗
۲.۶k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.