Sadism
سوار ماشین اون مرد که فرشته نجاتش بود شد و به سمت خونه اش راه افتاد
/خب رسیدیم
+اینجا خونتون هست
دخترک با خونه ای ویلایی که خیلی ساده بود روبه رو شد
از نظر دختر اون خونه به شدت زیبا بود
/میدونم خونمون زیاد خوب نیس پس
دختر حرف پیرمرد رو قط کرد
+خونتون عالی هست واقعا خونتون با بهشت فرقی نداره
/مرسی خونه خودته
دختر جواب پیرمرد رو با لبخندی ملیح جواب داد
/آیگو
+چیشده اجوشی
/چقدر تو شبیه دخترم میخندی
+لبخندش پهن تر شد
/پاشو ببینم هوا سرد داره میشه بهتره بریم داخل تا پسر دخترم رو بهت نشون بدم
+صبر کن اجوشی
/جونم
+از دختر پسرت بگو
/ اسم پسرم سوهو هست خب پسر من یه شخصیت ارومی داره و بیشتر مواقع تو اتاقش هست خیلی با منو همسرم خوبه و به ما خیلی احترام میزاره درسش هم عالی هست
+و دخترت
/ اسم دخترم سانا هست راستش دخترم خیلی شیطونه ارم قرار نداره همش یا بیرونه یا خونه هس خیلی مهربونه با منو خانومم و بیشتر از پسرم با ما راحت تر هست درسش به شدت بده و اینکه خیلی منو همسرم رو میخندونه و اینکه درسته درسش خوب نیس ولی گیتار آموزش میده و این براش درآمد زیادی داره
+پس مستقل هس
/بله خب دختره آتیش پاره بریم داخل دارم یخ میزنم(با خنده)
+وویی راست میگی منم دارم یخ میزنم(با خنده)
وارد خونه شدن
÷یوبو سلام خوب
حرفش نصفه موند چون اون دختری رو دید که بشدت زیبا بود
داشت به زیبایی اون دختر نگاه میکرد که یهو
#پخ
/دختر..... اه ترسیدم(خنده)
#(خنده)
#اما این دختر چقدر خوشگله از کجا اوردی نکنه دیگه مامانو دوست نداری(لبخند شیطانی)
/دختره ی خیره سر این دختر زیبا امشب جا نداشت منم آوردمش خونه تا ببینه ما چه آتیشی نگه میداریم(با خنده)
#عع اوما
÷راست میگه دیگه
دخترت که با لبخندی ملیح به خانواده نگاه میکرد و حسرت میخورد که چرا خانواده نداره؟
ناگهان قطره اشکی از گوشه چشمش قلطید که پسری اونو پاک کرد
#اوپا
$دختر با گریه چیزی حل نمیشه پس بهتره گریه نکنی
/چه عجب اقا پسرمون بلاخره از زندانش اوند بیرون
$بابا بخواطر اینکه شما گفتید یه دختر آورید منم کنجکاو شدم
#اووو داداشمون عاشق شده(لبخندی شیطانی)
÷دختره زلیل مرده تو دو دقیقه لال مونی نمیگیری
اجوما دمپایی رو پرت کرد به سمت دخترش و قشنگ به کلش خورد و دختر افتاد زمین
میا از سر کمدی بودن این خانواده از خنده پخش زمین شد
/$#÷چقدر قشنگ میخندی
اجوشی اجوما سانا سوهو
با این خنده دختر محو شد
خب دیگه غدا خورد و کلی مسخره بازی در اوردن بعد هم خوابیدن
________________________________________________
ساعت ۱0:۳۰ در فرودگاه اینچئون سئول
در حالی که داشت از سانا و سوهو خدافظی میکرددقت کرد که بادیگارد هایی اطراف فرودگاه هستن
ترسید چون کوک رو دید که رو صندلی نشسته و سرشو با دستاش گرفته
از تتو های رو دستش فهمید
جوری ترسید که لبش خشک شد ولی به روی خودش نیورد
بادیگارد ها قیافه و پاسپورت همه رو چک میکرد که نوبت به میا رسید ماسک زده بود و کلاه داشت
درحالی که میخواست پاسپورت اونو ببینه ریسش صداش زد
_هوی چوی بیا اینجا
@چشم
وقتی رفت میا سریع از اونجا رفت و وارد هواپیما شد
__________________________________________________
وارد دسشویی شد و با سرعت تمام لباسش رو عوض کرد و رفت رو صندلی ایش نشست خیلی میترسید اگه کوک اونو گیر بیاره قطعا میمیره
________________________________________
. ____________
کوک و اعضا(همون اعضای بی تی اس) دنبال میا بودن که تهیونگ به سرعت فراوان به سمت کوک رفت
_چیشده
٪(نفس نفس)
_چیشدهه
٪میا(نفس نفس)
_میا چیی
٪تو همین پرواز هست(نفس نفس)
_کدوم یکیییی
.547٪
به بادیگارد هاش گفت که برن داخل هواپیما و کل اونجا رو بگردن
_________________________________________________
دخترت با استرس زیاد پاهاش رو به زمین میکوبید
/خب رسیدیم
+اینجا خونتون هست
دخترک با خونه ای ویلایی که خیلی ساده بود روبه رو شد
از نظر دختر اون خونه به شدت زیبا بود
/میدونم خونمون زیاد خوب نیس پس
دختر حرف پیرمرد رو قط کرد
+خونتون عالی هست واقعا خونتون با بهشت فرقی نداره
/مرسی خونه خودته
دختر جواب پیرمرد رو با لبخندی ملیح جواب داد
/آیگو
+چیشده اجوشی
/چقدر تو شبیه دخترم میخندی
+لبخندش پهن تر شد
/پاشو ببینم هوا سرد داره میشه بهتره بریم داخل تا پسر دخترم رو بهت نشون بدم
+صبر کن اجوشی
/جونم
+از دختر پسرت بگو
/ اسم پسرم سوهو هست خب پسر من یه شخصیت ارومی داره و بیشتر مواقع تو اتاقش هست خیلی با منو همسرم خوبه و به ما خیلی احترام میزاره درسش هم عالی هست
+و دخترت
/ اسم دخترم سانا هست راستش دخترم خیلی شیطونه ارم قرار نداره همش یا بیرونه یا خونه هس خیلی مهربونه با منو خانومم و بیشتر از پسرم با ما راحت تر هست درسش به شدت بده و اینکه خیلی منو همسرم رو میخندونه و اینکه درسته درسش خوب نیس ولی گیتار آموزش میده و این براش درآمد زیادی داره
+پس مستقل هس
/بله خب دختره آتیش پاره بریم داخل دارم یخ میزنم(با خنده)
+وویی راست میگی منم دارم یخ میزنم(با خنده)
وارد خونه شدن
÷یوبو سلام خوب
حرفش نصفه موند چون اون دختری رو دید که بشدت زیبا بود
داشت به زیبایی اون دختر نگاه میکرد که یهو
#پخ
/دختر..... اه ترسیدم(خنده)
#(خنده)
#اما این دختر چقدر خوشگله از کجا اوردی نکنه دیگه مامانو دوست نداری(لبخند شیطانی)
/دختره ی خیره سر این دختر زیبا امشب جا نداشت منم آوردمش خونه تا ببینه ما چه آتیشی نگه میداریم(با خنده)
#عع اوما
÷راست میگه دیگه
دخترت که با لبخندی ملیح به خانواده نگاه میکرد و حسرت میخورد که چرا خانواده نداره؟
ناگهان قطره اشکی از گوشه چشمش قلطید که پسری اونو پاک کرد
#اوپا
$دختر با گریه چیزی حل نمیشه پس بهتره گریه نکنی
/چه عجب اقا پسرمون بلاخره از زندانش اوند بیرون
$بابا بخواطر اینکه شما گفتید یه دختر آورید منم کنجکاو شدم
#اووو داداشمون عاشق شده(لبخندی شیطانی)
÷دختره زلیل مرده تو دو دقیقه لال مونی نمیگیری
اجوما دمپایی رو پرت کرد به سمت دخترش و قشنگ به کلش خورد و دختر افتاد زمین
میا از سر کمدی بودن این خانواده از خنده پخش زمین شد
/$#÷چقدر قشنگ میخندی
اجوشی اجوما سانا سوهو
با این خنده دختر محو شد
خب دیگه غدا خورد و کلی مسخره بازی در اوردن بعد هم خوابیدن
________________________________________________
ساعت ۱0:۳۰ در فرودگاه اینچئون سئول
در حالی که داشت از سانا و سوهو خدافظی میکرددقت کرد که بادیگارد هایی اطراف فرودگاه هستن
ترسید چون کوک رو دید که رو صندلی نشسته و سرشو با دستاش گرفته
از تتو های رو دستش فهمید
جوری ترسید که لبش خشک شد ولی به روی خودش نیورد
بادیگارد ها قیافه و پاسپورت همه رو چک میکرد که نوبت به میا رسید ماسک زده بود و کلاه داشت
درحالی که میخواست پاسپورت اونو ببینه ریسش صداش زد
_هوی چوی بیا اینجا
@چشم
وقتی رفت میا سریع از اونجا رفت و وارد هواپیما شد
__________________________________________________
وارد دسشویی شد و با سرعت تمام لباسش رو عوض کرد و رفت رو صندلی ایش نشست خیلی میترسید اگه کوک اونو گیر بیاره قطعا میمیره
________________________________________
. ____________
کوک و اعضا(همون اعضای بی تی اس) دنبال میا بودن که تهیونگ به سرعت فراوان به سمت کوک رفت
_چیشده
٪(نفس نفس)
_چیشدهه
٪میا(نفس نفس)
_میا چیی
٪تو همین پرواز هست(نفس نفس)
_کدوم یکیییی
.547٪
به بادیگارد هاش گفت که برن داخل هواپیما و کل اونجا رو بگردن
_________________________________________________
دخترت با استرس زیاد پاهاش رو به زمین میکوبید
۵.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.