قرن ها بعد ،
قرن ها بعد ،
نواده ای از تو ،
در جایی ،
به نواده ای از من بر میخورد . . . .
لحظه ای دلش می ریزد ،
و متعجب و منگ می گوید:
«ببخشید،من شما را قبلا ندیده ام . . . . ؟
"تحمل کردن قهر تو را ،
یک استکان بس نیست،
تسلی دادن این فاجعه ،
میخانه می خواهد..."
نواده ای از تو ،
در جایی ،
به نواده ای از من بر میخورد . . . .
لحظه ای دلش می ریزد ،
و متعجب و منگ می گوید:
«ببخشید،من شما را قبلا ندیده ام . . . . ؟
"تحمل کردن قهر تو را ،
یک استکان بس نیست،
تسلی دادن این فاجعه ،
میخانه می خواهد..."
۳۰۳
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.