تهیونگ و دختر رزمی پوش ۵ (ادامه)
چی از ما میخوای ؟. دزد : به نظر تو ما دزدا همیشه از مردم چی میخوایم . سو : ما نه چیزی برای خوردن و نه چیزی برای بردن . دزد : بهتون نمیخوره بیچاره باشید شماها کی هستین؟ . تهیونگ : جوابش رو ندادیم که یهو یه چاقو از داخل جیبش در اورد و میخواست به سو بزنه که جلوش رو گرفتم و بهش گفتم تو چطور جرعت میکنی به زن من حمله کنی . سو : ماسکم رو پایین کشیدم و رفتم جلوش و گفتم تو الان میخواستی به شاهدخت سرزمینت چاقو بزنی . دزد: باورم نمیشد که اون شاهدخت سو بود . بانو لطفا منو ببخشید خانواده ام گشنه ان بزارید من برم وضع کشور خیلی خرابه باید دزدی میکردم تا خانواده ام نمیرن . سو : میتونی بری . بعد سوار اسب هامون شدیم و به سمت قصر کشورم حرکت کردیم . تهیونگ : وقتی رسیدیم همه با تعجب به ما نگاه میکردن بعد رفتیم به سمت اتاق پادشاه ندیمه حضور ما رو اعلام کرد و رفتیم داخل . سو : پدر جان دلتنگتون بودم . پادشاه : اه دخترم منم همینطور الان حالت خوبه ؟. سو : بله پدر جان . تهیونگ : از دیدن عالیجناب شاداب شدم . پادشاه : اه شاهزاده حالتون چطوره ؟ . تهیونگ : به لطف شما خوب هستم . پادشاه : خوبه پسرم فکر کنم خسته باشید براتون یک اتاق فراهم میکنم برید اونجا استراحت کنید . سو : بله پدر جان بعد از حضور پدرم مرخص شدیم همینطور که داشتیم میرفتیم چشمم به اتاق برادر حونگ کوک خورد رفتمجلوی در اتاقش در زدم و گفت بیام داخل با تهیونگ رفتیم داخل . جونگ کوک : تو شک بودم که دو تا ادمایی که همیشه باهاشون خاطره داشتم رو دیده بودم . سو و تهیونگ هردوباهم اومدن بغلم کردن منم بغلشون کردم . سو : برادر دلتنگت بودم . جونگ کوک: منم همینطور خواهر کوچولو . تهیونگ جان تو چطوری . تهیونگ : خوبم ممنون از اخرین بار که دیدمت چندسالی میگذره خیلی بهت فکر میکردم . جونگ کوک : اره منم خیلی بهت فکر میکردم برادر که یهو یه ندیمه اومد و گفت که پادشاه باتهیونگ کار داره . نهیونگ : بلند شدم و با اون ندیمه که همراهیم میکرد رفتم و رسیدیم به اتاق عالیجناب در زدم و رفتم داخل دیدم که عالیجناب با حالی پریشان روی تختش دراز کشیده بود پادشاه : پسرم بیا جلو میخوام درباره ی موضوعی باهات صحبت کنم . تهیونگ : بله عالیجناب . پادشاه : پسرم الان من رو به عنوان پادشاه نبین من رو به عنوان یه عمو ببین و فقط به حرفام گوش بده این حرف ها مربوط به تو و....
۳۴.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.