هرجور باشی دوست دارم(پارت15)
ویو ات
صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که تهیونگ کنارمه سریع بلند شدم.. تهیونگ هم از حرکت من بلند شد
_چیشده ات*نگران*
+چ.. چیزی.. نیس*سرد*
_ات
+بله*سرد*
_قبلا میگفتی جونم الان میگی بله؟!
+..
_ات لطفا بس کن.. من که گفتم معذرت میخوام اخه باید چیکار کنم منو ببخشی
+...
_به خدا مست بودم چیزی نمیفهمیدم.. من واقعا عذر میخوام.. لطفا منو ببخش عشقم
+باشه میبخشمت
_واقعا.. هورررا*ذوق، ات رو بغل میکنه*
+ولی یه شرطی داره
_چه شرطی.. هر شرطی باشه قبوله
+باید منو ببری بیرون
_باشه اینکه چیزی نیس
+صب کن
_چیشده
+هنوز مونده.. باید بهم گوشی بدی
_چییی.. نه اینو نمیتونم
+عههه.. باشه پس منم ن میبخشمت
_اه ات.. خب من نمیخوام گوشی داشته باشی
+چرا اونوقت؟
_چون وارد فضای مجازی بشی با یکی دیگه چت میکنی و منو از یادت میبری*ناراحت*
+*خیلی خنده*
_چیشده.. چی خنداره؟.. بگو منم بخندم
+*خنده*خدایی تو چه دوس پسر خلی(خودتی) هستی.. تو فک میکنی من به جز تو به کسه دیگه ای نگاه میکنم.. نه غیره ممکنه من فقط تورو دوس دارم*دستشو میزاره روی صورت تهیونگ و به خودش نزدیک میکنه و لبشو میبوسه*
+حالا منو میبری بیرون؟
_اره
+برام گوشی میخری
_..
+تهیونگ
_(کمی مکث) هوفف باشه برات میخرم
+افرین بیا بغلم
تهیونگ ات رو بغل میکنه
+خب من میرم دستشویی
_باشه
ویو ات
رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم و رفتم پایین که خدمتکارا رو ندیدم یعنی کجا رفتن دیشب که اینجا بودن..
*فلش بک شب ساعت 3**ویو تهیونگ*
از خواب بلند شدم دیدم ات هم مثل جوجه ها خوابش برده بوسه ای به پیشونیش زدم و رفتم پایین تا آب بخورم که خدمتکارا رو دیدم همه جمع شده بودن دور آجوما.. آجوما داشت گریه میکرد رفتم پیشش(علامت اجوما•)
_اجوما؟!
•ب.. بله ارباب*اشکاشو پاک میکنه*
_چیشده چرا گریه میکنی؟ *نگران*
یکی از خدمتکارا گفت:قربان همسرشون مرده
_او معذرت میخوام نفهمیدم
•نه پسرم تو که تقصیری نداری
_خدا رحمتش کنه
•ممنونم پسرم.. فقط اجازه هست من یه مدتی اینجا نباشم
_اره میتونی تا هر چه قدر خواستی بری خونه ات
•ممنونم پسرم
_خواهش میکنم.. بقیه خدمتکارا شما هم تا یه هفته میتونید برید خونه هاتون استراحت کنید
همه خدمتکارا:ممنونیم ارباب
_*سر تکون میده *
شرایط
6لایک
7کامنت
••••••|••••••
صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم که تهیونگ کنارمه سریع بلند شدم.. تهیونگ هم از حرکت من بلند شد
_چیشده ات*نگران*
+چ.. چیزی.. نیس*سرد*
_ات
+بله*سرد*
_قبلا میگفتی جونم الان میگی بله؟!
+..
_ات لطفا بس کن.. من که گفتم معذرت میخوام اخه باید چیکار کنم منو ببخشی
+...
_به خدا مست بودم چیزی نمیفهمیدم.. من واقعا عذر میخوام.. لطفا منو ببخش عشقم
+باشه میبخشمت
_واقعا.. هورررا*ذوق، ات رو بغل میکنه*
+ولی یه شرطی داره
_چه شرطی.. هر شرطی باشه قبوله
+باید منو ببری بیرون
_باشه اینکه چیزی نیس
+صب کن
_چیشده
+هنوز مونده.. باید بهم گوشی بدی
_چییی.. نه اینو نمیتونم
+عههه.. باشه پس منم ن میبخشمت
_اه ات.. خب من نمیخوام گوشی داشته باشی
+چرا اونوقت؟
_چون وارد فضای مجازی بشی با یکی دیگه چت میکنی و منو از یادت میبری*ناراحت*
+*خیلی خنده*
_چیشده.. چی خنداره؟.. بگو منم بخندم
+*خنده*خدایی تو چه دوس پسر خلی(خودتی) هستی.. تو فک میکنی من به جز تو به کسه دیگه ای نگاه میکنم.. نه غیره ممکنه من فقط تورو دوس دارم*دستشو میزاره روی صورت تهیونگ و به خودش نزدیک میکنه و لبشو میبوسه*
+حالا منو میبری بیرون؟
_اره
+برام گوشی میخری
_..
+تهیونگ
_(کمی مکث) هوفف باشه برات میخرم
+افرین بیا بغلم
تهیونگ ات رو بغل میکنه
+خب من میرم دستشویی
_باشه
ویو ات
رفتم دستشویی و کارای لازمو انجام دادم و رفتم پایین که خدمتکارا رو ندیدم یعنی کجا رفتن دیشب که اینجا بودن..
*فلش بک شب ساعت 3**ویو تهیونگ*
از خواب بلند شدم دیدم ات هم مثل جوجه ها خوابش برده بوسه ای به پیشونیش زدم و رفتم پایین تا آب بخورم که خدمتکارا رو دیدم همه جمع شده بودن دور آجوما.. آجوما داشت گریه میکرد رفتم پیشش(علامت اجوما•)
_اجوما؟!
•ب.. بله ارباب*اشکاشو پاک میکنه*
_چیشده چرا گریه میکنی؟ *نگران*
یکی از خدمتکارا گفت:قربان همسرشون مرده
_او معذرت میخوام نفهمیدم
•نه پسرم تو که تقصیری نداری
_خدا رحمتش کنه
•ممنونم پسرم.. فقط اجازه هست من یه مدتی اینجا نباشم
_اره میتونی تا هر چه قدر خواستی بری خونه ات
•ممنونم پسرم
_خواهش میکنم.. بقیه خدمتکارا شما هم تا یه هفته میتونید برید خونه هاتون استراحت کنید
همه خدمتکارا:ممنونیم ارباب
_*سر تکون میده *
شرایط
6لایک
7کامنت
••••••|••••••
۵.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.