۱۵ لایک
rain
ادامه پارت سوم
جنی:اون برامون از مامان هم جایگاهش بالاتر بود
یونگی:یادت میاد وقتی اون زنیکه عوضی مارو گذاشت پرورشگاه چی گفت ؟
جنی:حالا اینطوری هم نگو یونگیاااا اون تو و منو به دنیا آورده
یونگی:با هر...زگی ، ترجیح می دادم بمیرم تا به دنیا بیام
جنی:ولی میدونی یوری یه فرشته بود . که برگشت به جایی که تعلق داشت
یونگی:اون روی زمین فرشته بی بال ما بود
جنی:و یاد آوری کنم شرط استخدام شدنت اینجا چی بود؟
یونگی:که مراقب خودم باشم
جنی:و الان چی؟
یونگی:یه دور تا لب مرگ رفتم
جنی:برات سه روز مرخصی گرفتم از تو خونه جم نخور
یونگی:یاااا جنیاااا سه روز ؟!؟!من امشب استراحت کنم خوب میشم
جنی:حرف اضافه نباشه هرچی من بگمه
یونگی:به حرف خواهر کوچیکه بارون نمیاد ها....
جنی:ولی میاد. حالا بخواد ساعت سه.....
جونگکوک در رو بدون در زدن باز کرد و اومد تو
جونگکوک:هیونگ هیونگ حالت خوبه؟
جنی: جیهون جان بهت یاد ندادن در بزنی؟
جونگکوک:عه نونا الان وضعیت اضطراریه
جنی: اول از همه چندبار گفتم تو محل کار نونا صدام نکن
جونگکوک: ببخشید دکتر کیم
جنی:شوخی کردم کوچولو حالا هرچی الان حال یونگی خوبه ..
یونگی:جیمین چطوره ؟
جونگکوک:اونم اوکیه به هوش اومده داشتم با اون حرف میزدم ....خانم دکتر جنی کیم ؟!میشه اوپاتون رو برای یک ساعت قرض بگیرم ؟
جنی:چرا اونوقت ؟
جونگکوک:نونا گوشتو بیار
جونگکوک در گوش جنی با زمزمه میگه:آخه میخوام دقیق بدونم هیونگ چرا جیمین رو نجات داده با جیمین هیونگ حرف زدم اون روی یونگی هیونگ کراشههه
جنی با داد جواب میده:چیییییی؟
جونگکوک به همون حالت قبل میگه:نونا آروم حالا میخوام بدونم حس هیونگ هم همینه یا نه
جنی اروم میگه:عجب آتیش پاره ای هستی تو پسر
جونگکوک:استادم یونگی هیونگ بوده
یونگی با قیافه پوکر فیس نگاهشان میکنه و میگه:آخه من چطوری شماها رو بکشم وقتی یکی تو جمع هست در گوشی حرف نزنیددددد
جونگکوک:پس میتونم؟
جنی:آقای دکتر جراح جانگ جیهون بله میتونید فقط اگه بلایی سرش بیاد میکشمت دیگه خودت میدونی
جونگکوک:چشم نونا
..............
Continues...
ادامه پارت سوم
جنی:اون برامون از مامان هم جایگاهش بالاتر بود
یونگی:یادت میاد وقتی اون زنیکه عوضی مارو گذاشت پرورشگاه چی گفت ؟
جنی:حالا اینطوری هم نگو یونگیاااا اون تو و منو به دنیا آورده
یونگی:با هر...زگی ، ترجیح می دادم بمیرم تا به دنیا بیام
جنی:ولی میدونی یوری یه فرشته بود . که برگشت به جایی که تعلق داشت
یونگی:اون روی زمین فرشته بی بال ما بود
جنی:و یاد آوری کنم شرط استخدام شدنت اینجا چی بود؟
یونگی:که مراقب خودم باشم
جنی:و الان چی؟
یونگی:یه دور تا لب مرگ رفتم
جنی:برات سه روز مرخصی گرفتم از تو خونه جم نخور
یونگی:یاااا جنیاااا سه روز ؟!؟!من امشب استراحت کنم خوب میشم
جنی:حرف اضافه نباشه هرچی من بگمه
یونگی:به حرف خواهر کوچیکه بارون نمیاد ها....
جنی:ولی میاد. حالا بخواد ساعت سه.....
جونگکوک در رو بدون در زدن باز کرد و اومد تو
جونگکوک:هیونگ هیونگ حالت خوبه؟
جنی: جیهون جان بهت یاد ندادن در بزنی؟
جونگکوک:عه نونا الان وضعیت اضطراریه
جنی: اول از همه چندبار گفتم تو محل کار نونا صدام نکن
جونگکوک: ببخشید دکتر کیم
جنی:شوخی کردم کوچولو حالا هرچی الان حال یونگی خوبه ..
یونگی:جیمین چطوره ؟
جونگکوک:اونم اوکیه به هوش اومده داشتم با اون حرف میزدم ....خانم دکتر جنی کیم ؟!میشه اوپاتون رو برای یک ساعت قرض بگیرم ؟
جنی:چرا اونوقت ؟
جونگکوک:نونا گوشتو بیار
جونگکوک در گوش جنی با زمزمه میگه:آخه میخوام دقیق بدونم هیونگ چرا جیمین رو نجات داده با جیمین هیونگ حرف زدم اون روی یونگی هیونگ کراشههه
جنی با داد جواب میده:چیییییی؟
جونگکوک به همون حالت قبل میگه:نونا آروم حالا میخوام بدونم حس هیونگ هم همینه یا نه
جنی اروم میگه:عجب آتیش پاره ای هستی تو پسر
جونگکوک:استادم یونگی هیونگ بوده
یونگی با قیافه پوکر فیس نگاهشان میکنه و میگه:آخه من چطوری شماها رو بکشم وقتی یکی تو جمع هست در گوشی حرف نزنیددددد
جونگکوک:پس میتونم؟
جنی:آقای دکتر جراح جانگ جیهون بله میتونید فقط اگه بلایی سرش بیاد میکشمت دیگه خودت میدونی
جونگکوک:چشم نونا
..............
Continues...
۳.۱k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.